کتاب 100زن تاثیر گذار تاریخ

کتاب 100 زن تأثیرگذار تاریخ (راهنمای بریتانیکا در معرفی تأثیرگذارترین شخصیت­‌های تاریخ) به کوشش کتلن کوئیپر؛ برگردان شهین احمدی، انتشارات معین؛ در 521 ص، سال 1395 روانه بازار گردید.

جهان از زنان اثرگذار ـ که هر یک داستان حیرت ­انگیز خود را دارند ـ پر است. چه آنان که با وجود دشمن‌کامی‌ها و مخالفت‌­خوانی­‌ها شکوفا شدند، چه زنانی که مخالفت­‌های خانوادگی سدّ راهشان بود و چه آنان که دشواری­‌ها و موانع خارجی تا قرن‌ها به صرف زن بودن نخستین مشکلی بود که برای رشد و شکوفایی­‌شان باید بر آن چیره می­‌شدند. بدیهی است هیچ کتابی، هر اندازه پر صفحه، نمی­‌تواند نکات ریز و پیچیدگی‌های زندگی تمام آنان را یک‌جا گرد آورد.

در این کتاب شرح زندگی با نفوذترین و اثرگذارترین زنانی آمده که به‌عنوان نمایندگان برجسته هم­جنسان خود دست به عمل زده­اند. برخی از زنانی که در این کتاب به آنها پرداخته شده، نه برای قدرت رسیدن، بلکه برای توانمندکردن زنان دیگر فعالیت کرده‌اند، و نیز زنانی که رهبری تحقیقات علمی و نگاه هنرمندانه­‌شان به روشنگری و غنی‌سازی جامعه مدرن کمک کرده و به آن شکل داد‌ه­‌اند. این زنان ستایش برانگیز و اثرگذار برای همه ما، زن یا مرد، الگویی فراهم کرده‌اند تا در زندگی خود کوشا باشیم.

هماییش حرکت برای سلامت زنان

به گزارش روابط عمومی اداره کتابخانه های عمومی شهرستان چناران، همایش حرکت برای سلامت زنان در تالار خواجه نظام الملک کتابخانه باقرالعلوم علیه السلام برگزار شد.رئیس اداره کتابخانه های عمومی شهرستان چناران گفت: این همایش با هدف افزایش آگاهی زنان جامعه در مسائل بهداشتی مانند روانشناسی سلامت و سرطان و مانند آن با همکاری شبکه بهداشت و درمان شهرستان و اداره کتابخانه ها برگزار شد.نوروزی افزود: در حاشیه این همایش نمایشگاه کتابی نیز با همین عنوان از مجموعه کتابهای کتابخانه باقر العلوم علیه السلام  برپا شد که بسیار مورد استقبال مراجعان قرار گرفت. وی در پایان گفت: امید است با برگزاری چنین همایش هایی روز به روز شاهد پیشرفت زنان جامعه باشیم.

کتابهای مناسب برای خواندن

«من آلیس نیستم، اما اینجا همه چیز عجیب است!» مجموعه چهار نمایشنامه‌ از علیرضا غفاری است. نمایشنامه‌های غفاری در این اثر را بیش از هر چیز می‌توان حاصل تلاش نویسنده در مزه‌مزه کردن فرم‌های متفاوت در بیان محتوا دانست. تلاشی که غفاری طی آن، از سُریدن به سمت تجربه فرم و تکنیک نگارش و غلبه آن بر محتوا دوری گزیده است.نمایشنامه‌های غفاری از این منظر همگی دارای تنه و بدنه محتوایی مشخصی هستند که راوی سعی کرده به جای روایت و ارائه سرراست و مستقیم آن، از مناظر مختلف دست به پرورش آن زده و به شیوه‌ای اقدام به انتقال آن کند تا مخاطب نیز بیش از سایر آثاری از این دست، در مواجهه با آن برای خود نقشی در فهم این محتوا قائل شود. حضور اسامی مانند آدم، حوا، بشر، زوج البشر، دخت البشر، ابن البشر، افسون و اسامی از این دست شاهد این مدعاست که نویسنده با تیپ‌سازی پیرامون آنها در صدد نوعی نقد جامعه‌شناسانه از جامعه انسانی پیرامون خودش است.

عضویت رایگان در همه کتابخانه های عمومی شهرستان چناران

بزرگداشت دانشمند فرزانه خواجه نظام الملک رادکانی توسی مقتدرترین وزیر ایرانی

 شنبه   1397/07/28

عضویت رایگان در همه کتابخانه های عمومی شهرستان چناران

 

 

 

ادامه نوشته

اختتامیه جشنواره بین المللی قصه زندگی من

 

 

 

به گزارش روابط عمومی اداره کتابخانه های عمومی شهرستان چناران، به مناسبت هفته ملی کودک مراسم پایانی‌ قصه‌گویی "قصه زندگی من" با حضور پرشور اعضا، مربیان و والدین و پدربزرگ‌ها و مادر بزرگ‌ها در محل سالن خواجه نظام الملک کتابخانه عمومی باقرالعلوم شهرستان چناران برگزار شد.

رئیس اداره کتابخانه های شهرستان چناران افزود: این جشنواره با شعار "خوب زندگی کردن تمرین می‌خواهد" با همکاری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و هدف ترویج و توسعه فرهنگ اصیل قصه ‌گویی، انتقال تجارب زندگی به کودکان و آشنایی آنان با ادبیات قومی برگزار شد، حاضران با بیان قصه ‌هایی از فراز و فرودهای زندگی خود به رقابت پرداختند.

مریم نوروزی ادامه داد: در پایان این مراسم که با حضور امام جمعه شهرستان، رییس و اعضای شورای اسلامی شهر و شهردار و دیگر مسوولان برگزار شد به چند تن از برگزیدگان به رسم یادبود کتاب اهدا شد.

تمدن اسلامی

عموم تمدن‌ها با نام جغرافیایى محل تولد و رشد و نمو خود، خوانده می‌شوند که محدوده‏ و ملیت واحدی را شامل می‌شدند. در کنار اینها تمدن اسلام وجود دارد که از معدود و یا تنها تمدن دینی است که دین، سنگ آسیای شکل‌گیری آن می‌باشد؛ به همین جهت، ملیت‌های مختلف را در درون خود جای داد.تمدن اسلامى با اساس نگرش توحیدى، تمدنى است ایدئولوژیک با مجموعه‌اى از ساخته‌ها و اندوخته‌هاى معنوى و مادى جامعه اسلامى که انسان را به سوى کمال معنوى و مادى سوق مى‏دهد. البته باید توجه داشت؛ مراد از تمدن حداقل در نگاه ما، وجود ساختمان‌ها و بناهای بزرگ و مجلل نیست. امروزه عموم تمدن‌های گذشته را با بناهای آن می‌شناسند و ساختمان‌هایی؛ مانند مسجد اموی و... را یادبود تمدن اسلامی بر می‌شمارند.در این تمدن نقش شیعیان و پیروان مکتب اهل بیت، مانند بسیاری از گروه‌های دیگر؛ نقشی مهم و اثر گذار بوده است اصطلاح «تمدن» با این‌که کلمه‌ای عربی است؛ ولی در زبان عربی از واژه «الحضارة» به‌جای آن استفاده می‌شود و به معناى اقامت در شهر است.‏ تعریف «تمدن» از جمله موضوعاتی است که پیرامون آن صحبت بسیار شده است. همچنین عوامل تأثیرگذار در شکل‌گیری تمدن نیز از جمله مباحث مهم می‌باشد. در مورد این مطالب می‌توانید مقاله نقش اسلام در پیشرفت تمدن بشری را مطالعه نمایید.عموم تمدن‌ها با نام جغرافیایى محل تولد و رشد و نمو خود، خوانده می‌شود که محدوده‌اى مشخص بوده و البته برداشتى متقابل از نام اقوام ساکن هر سرزمین نیز است؛ تمدن مصرى در کنار رود نیل، تمدن هند در دره رود گنگ و سند، تمدن چین در دره رود زرد، تمدن بابل در کنار دو رود دجله و فرات، تمدن سریانى در سواحل مدیترانه، تمدن یونانى در سواحل مدیترانه، تمدن آریایى در فلات ایران و ... جملگى نام خود را از محل خیزش و یا اقوام خود برگرفته‌اند.در کنار اینها تمدن اسلام وجود دارد که از معدود و یا تنها تمدن دینی است که دین سنگ آسیای شکل‌گیری آن می‌باشد؛ به همین جهت، در این تمدن، اقوام ایرانی، عرب و رومی و از مناطق مختلف که امروزه تحت قاره‌های آسیا، افریقا و اروپا خوانده می‌شود، شکل گرفته است.آغاز این تمدن را می‌توان شروع دعوت پیامبر اسلام(ص) دانست.تمدن اسلامى، تمدنى دینى است که بسیاری از مؤلفه‌هاى آن بر محور دین اسلام می‌گردد. به دلیل وجود همین پسوند پُرمایه، از یک سو قابلیت تحدید زمانى و تعریف معنایى دارد؛ زیرا آغاز و انجامش تقریباً مشخص است و از سوى دیگر، داراى گستردگى مفهومى و موضوعى بسیارى است که‏ همه پیچیدگی‌ها، ظرایف و جهان‌شمولى دین اسلام را -به عنوان دینى الهى- در خود دارد. بدین ترتیب، تمدن اسلامى داراى همه ویژگی‌هاى تمدن الهى در چارچوب آموزه‌هاى قرآنى و متکى بر سنت پیامبر اکرم(ص) است و مؤلفه‌هاى آن دین، اخلاق، علم، عدالت، قوانین، مقرّرات، اصول دینى و... است.‏تمدن اسلامى با اساس نگرش توحیدى، تمدنى است ایدئولوژیک با مجموعه‌اى از ساخته‌ها و اندوخته‌هاى معنوى و مادى جامعه اسلامى که انسان را به سوى کمال معنوى و مادى سوق می‌دهد. مقصود از «ساخته‌ها»، آن بخش از حیات تمدنى است که در شرایط عادى در جامعه وجود ندارد و انسان آن‌را می‌سازد. مراد از «اندوخته‌ها» نیز آن چیزى است که از انباشتن تجربه‌ها و داده‌ها، دانش‌ها، قراردادها و اختراعات گذشته جوامع بشرى، تحت نفوذ حکومت اسلامى به جامعه اسلامى به میراث رسیده است. بنابراین، فرهنگ و تمدن اسلامى مجموعه‌اى از همه آداب و رسوم، اعتقادات و باورها، سنن، معارف، علوم اسلامى و ذخایر مشترک مادى و معنوى است که در میان ملت‌هاى مسلمان وجود دارد.

 

خواجه نصیرالدین طوسی

در دوران حمله مغول بزرگترین کسی که توانست سند استادی علوم ریاضی را چنانکه در ایران پیش از مغول بود بگیرد و از زوال و انحطاط فوری آن جلوگیری کند، خواجه نصیرالدین محمد بن حسن طوسی است. وی بهمان میزان که در حکمت اهمیت دارد در ریاضیات نیز دارای ارزش و اهمیت است. بزرگترین کار خواجه نصیر نوشتن تحریرات ریاضی اوست. رساله‌ها و کتاب‌هایی که پیش از او از زبان‌های دیگر به عربی درآمده بود، اغالب به ترجمه‌ی تحت اللفظ و بعضی از آن‌ها نامفهوم و محتاج اصلاح و تحریر ثانوی بوسیله یک ریاضی‌دان مطلع بود. این کار را خواجه نصیر با مهارت انجام داد و یک دسته از کتاب‌های ریاضی را که برای داشنجویان علوم در مراحل مختلف تحصیل لازم بود، با بیانی روشن و نظمی خاص در دسترس آنان قرار داد، مثل:

شرح کتاب الکره والاسطوانه ارشمیدس، کتاب تکسیرالدائره از ارشمیدس ، کتاب مأخوذات ارشمیدس، کتاب مفروضات ارشمیدس، کتاب بعدالشمس والقمر از اریسطرخس (Aristarchos de Samos) ، کتاب المطالع از ابسقلاوس (Hypsyklès) ، ترجمه‌ی کتاب الاکر از ثاوذوسیوس ( hèodose de Bithynie) و کتاب المساکن و کتاب الایام و اللیالی (Les jours et les nuits از همین مؤلف ، کتاب المعطیات (Les Donnèe) و اختلاف المناظر (Traitè ď Optique) – و کتاب اصول الهندسه (Les Elèments de Geometrie) از اقلیدس، کتاب اشکال الکریه ( Les Sphèriques ) راجع به مثلثات کروی از منلاؤس- ( Mènèlaos ď Alexandrie) و المجسطی از بطلمیوس و کتاب قطع مخروطات Traitè des sections coniques) ) از آپولونیوس (Apollonius de Pergamon) .

زحماتی که محقق طوسی در تنقیح و اصلاح و تحریر آثار ریاضی‌دانان بزرگ دنیای پیش از خود کشید، علوم ریاضی را برای علمای عهد او و کسانی که بعد از او سرگرم مطالعه و تحقیق در ابواب این علم بودند، علمی سهل الوصول ساخت و آنان را بی آن که دچار موانع گوناگون و مشکلات لاینحل شوند، از زلال حکمت ریاضی یونانی سیراب ساخت و به عبارت دیگر خواجه همان کار را در علوم ریاضی کرد که ابوعلی سینا پیش از او در حکمت مشاء انجام داد.

کار علمی دیگر خواجه نصیر آن است که توانست با جلب مساعدت هولاکو نواده چنگیز در مراغه رصدخانه‌ایی ترتیب دهد و آن را تا هنگام وفات خود اداره کند و در آن‌جا کتابخانه معتبری به وجود آورد که به‌خصوص از لحاظ کتاب‌های ریاضی بسیار قابل توجه بود. زیج ایلخانی محصول کار خواجه در این رصدخانه است. درباره رصدخانه مراغه و مخصوصا" آلات رصدی که در آن مورد استفاده قرار می گرفت متصدی امور رصدخانه یعنی مؤیدالدین اللمشقی (هم‌عصر خواجه نصیر طوسی) کتاب سودمندی تألیف نموده که در دست است.

خواجه نصیرالدین طوسی به علوم دیگری از قبیل جغرافیا و فلسفه و طب و کلام هم متوجه و درآن‌ها استاد بود(وفاتش در 672 اتفاق افتاد). شاگرد خواجه نصیر یعنی علامه قطب الدین محمد بن مسعود شیرازی در عین اطلاع از علوم مختلف، ریاضی دان و منجم بزرگی نیز بوده است و مدتی در خدمت سلطان احمد تکودار و ارغون خان ایلخانی بسر می برده است.

حافظ شیرازی

 

خواجه شمس‌الدین محمد، حافظ شیرازی، یكی از بزرگترین شاعران نغزگوی ایران و از گویندگان بزرگ جهان است كه در شعرهای خود حافظ تخلص نموده‌ است. در غالب مأخذها نام پدرش را بهاءالدین نوشته‌اند و ممكن است…بهاءالدین _علی‌الرسم_ لقب او بوده ‌باشد.محمد گلندام، نخستین جامع دیوان حافظ و دوست و همدرس او، نام و عنوان‌های او را چنین آورده‌است: مولاناالاعظم، المرحوم‌الشهید، مفخرالعلماء، استاد نحاریرالادباء، شمس‌المله‌والدین، محمد حافظ شیرازی.

تذكره‌ نویسان نوشته‌اند كه نیاكان او از كوهپایه‌ اصفهان بوده‌اند و نیای او در روزگار حكومت اتابكان سلغری از آن جا به شیراز آمد و در این شهر متوطن شد. و نیز چنین نوشته‌اند كه پدرش بهاءالدین محمد بازرگانی می‌كرد و مادرش از اهالی كازرون و خانه‌ی ایشان در دروازه كازرون شیراز، واقع بود.

ولادت حافظ در ربع قرن هشتم هجری در شیراز اتفاق افتاد. بعداز مرگ بهاءالدی، پسران او پراكنده شدند ولی شمس‌الدین محمد كه خردسال بود با مادر خود، در شیراز ماند و روزگار آن‌دو، به تهیدستی می‌گذشت تا آن‌كه عشق به تحصیل كمالات، او را به مكتب‌خانه كشانید و به تفصیلی كه در تذكره‌ی میخانه آمده‌است، وی چندگاهی ایام را بین كسب معاش و آموختن سواد می‌گذرانیدو بعداز آن زندگانی حافظ تغییر كرد و در جرگه‌ی طالبان علم درآمد و مجلس‌های درس عالمان و ادیبان زمان را در شیراز درك كرد و به تتبع و تفحص در كتاب‌های مهم دینی و ادبی از قبیل: كشاف زمخشری، مطالع‌الانوار قاضی بیضاوی، مفتاح‌العلوم سكاكی و امثال آن‌ها پرداخت.

محمد گلندام، معاصر و جامع دیوانش، او را چندین‌بار در مجلس درس قوام‌الدین ابوالبقا، عبدالله‌ بن‌ محمود بن‌ حسن اصفهانی شیرازی (م772هـ ق.) مشهور به ابن‌الفقیه نجم، عالم و فقیه بزرگ عهد خود دیده و غزل‌های او را در همان محفل علم و ادب شنیده‌است.چنان‌كه از سخن محمد گلندام برمی‌آید، حافظ در دو رشته از دانش‌های زمان خود، یعنی علوم شرعی و علوم ادبی كار می‌كرد و چون استاد او، قوام‌الدین، خود عالم به قراآت سبع بود، طبعاً حافظ نیز در خدمت او به حفظ قرآن با توجه به قرائت‌های چهارده‌گانه (از شواذ و غیر آن) ممارست می‌كرد و خود در شعرهای خویش چندین‌بار بدین اشتغال مداوم به كلام‌الله اشاره نموده‌است:

عشقـت رسد به فریاد ارخود به‌ سان حـافظ قـرآن ز بـر بخوانی با چـارده روایت

یا

صبح‌ خیزی و سلامت‌ طلبی چون حافظ هرچه كردم همه از دولت قرآن كردم

و به تصریح تذكره‌ نویسان اتخاذ تخلص حافظ نیز از همین اشتغال، نشأت گرفته‌ است.

ادامه نوشته

کتاب بازگردانده شده

در قسمتی از متن «بازگردانده شده» می‌خوانیم: «هفته‌گذشته ریخته بودند توی روستا و پدرها و جوانهای روستا را به زور برده بودند جبهه. حالا ما مانده بودیم با پدربزرگها و مادرها و ننه‌ها. غیر از اینها هزار تا کار هم مانده بود. اگر ما، یعنی همین چند نفر انجام نمی‌دادیم باید مادرها یا پدربزرگها انجام می‌دادند؛ فکر کردن به این اوضاع خودش کلی دردسر داشت و دارد. توی هر خانه؛ سوخت برای گرم شدن لازم بود، آرد برای نان درست کردن، غیر از این‌ها شیر و تخم‌مرغ و گوشت پیدا می‌شد، اما برای پخت و پز نفت نداشتیم و هیچ ماشین دولتی هم سوخت نمی‌آورد تا مثل سابق پدرها بروند بار قاطر کنند و بیاورند.»

روز جهانی کودک

سازمان ملل متحد در ۲۰ نوامبر سال ۱۹۸۹، پیمان نامه جهانی حقوق کودک را تصویب کرد و به پیشنهاد یونیسف، این روز به عنوان روز جهانی کودک نامگذاری شد. بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل، پیمان نامه حقوق کودک را یک ابزار حقوق بشر توصیف کرده  که بیشترین استقبال جهانی در طول تاریخ از آن شده است. اکنون به جز ایالات متحده آمریکا و سومالی، همه  کشورهای عضو سازمان ملل به پیمان نامه حقوق کودک پیوسته اند. پیمان نامه حقوق کودک، ۵۴ بند و دو پیوست دارد. همه آن چه در بندهای مختلف پیمان نامه آمده، تلاشی است برای بهبود وضعیت زندگی کودکان جهان. حق زندگی و بهره مندی برابر از بهداشت، آموزش و امنیت ارکان اصلی پیمان نامه حقوق کودک را تشکیل می دهند. بند سوم پیمان نامه اشاره می کند که هر تصمیم و قانونی که به شکلی به کودکان مربوط باشد باید بر اساس بهترین منافع آن ها باشد و همچنین خواست و علاقه آن ها را هم در نظر بگیرد. بر اساس پیمان نامه حقوق کودک، همه کودکان حق دارند زندگی کنند و به بهترین شکلی که می توانند رشد کنند. این وظیفه بر عهده دولت ها گذاشته شده که امکانات برابر برای همه کودکان فراهم کنند تا بتوانند توانایی های خود را پرورش دهند. کودکان حق دارند از خدمات اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی برابر برخوردار شوند. از خشونت های جسمی و روحی دور بمانند. آن ها نباید مورد شکنجه، رفتارهای بی رحمانه و تحقیر آمیز قرار بگیرند و در صورتی که در جامعه با خشونتی روبه رو شدند، باید مورد حمایت قانون قرار بگیرند. کودکان معلول حق دارند از یک زندگی اجتماعی برخوردار باشند و به بهترین امکانات بهداشتی و پزشکی و توان بخشی دسترسی داشته باشند. کودکانی از اقلیت های قومی یا مذهبی باید در گزینش و ابراز باورها و استفاده از فرهنگ و زبان خود آزاد باشند. کودکان حق دارند زمان تفریح و بازی داشته باشند و از یک زندگی فرهنگی کامل برخوردار شوند. کودکان نباید مورد بهره برداری اقتصادی قرار بگیرند یا کاری انجام دهند که به سلامتی جسمی یا روانی و یا آموزش آن ها آسیب برساند. این ها و موارد بسیار دیگر به عنوان حقوق کودکان در پیمان نامه حقوق کودک بیان شده اند. اما امروز، شاید نابرابری در بهره مندی از امکانات، مهم ترین مشکل در راه دستیابی کودکان به حقوق شان باشد. نماینده یونیسف در ایران هم در پیامی که به مناسبت روز جهانی کودک منتشر کرده به مسئله نابرابری در دستیابی کودکان به حقوق شان اشاره کرده است"برای مدت ها، کارشناسان امر توسعه بر این باور بودند که برای نجات جان بیشتر با هزینه کمتر، باید روی افرادی کار کنند که دسترسی به آن ها آسان تر است . اما مطالعه اخیر یونیسف این اعتقاد را به چالش کشید و منجر به تغییر جهت در رویکردهای پیشین شد.نتایج این تحقیق  که در گزارش سالانه یونیسف به نام" پیشرفت برای کودکان: دسترسی به اهداف توسعه هزاره با برابری" آمده است نشان می دهد که با وجودیکه بسیاری کشورها پیشرفت های کلی در کاهش مرگ و میر کودک داشته اند نابرابری بین قشر بسیار مرفه و قشر بسیار فقیر در حال افزایش است و در بسیاری موارد به ۱۰٪ هم می رسد. این مطالعه پیشنهاد می کند برای سرعت بخشیدن به پیشرفت در کاهش نابرابری ها به صورت عملی و مقرون به صرفه باید رویکردی با توجه به  برابری در همه سیاست گذاری ها و تصمیم گیری های کودک –محور به کار گرفت و این یعنی اولویت تمرکز بر مناطق محروم و به حاشیه رانده شده." نماینده یونیسف در پیام خود به این نکته هم اشاره کرده که این هدف با تلاش در سطح ملی و منطقه ای دسترس پذیر خواهد شد.

روز نیروی انتظامی

13 مهر به عنوان روز نیروی انتظامی نامگذاری شده است.

از سال 1378 با درخواست نیروی انتظامی و تصویب مقام معظم رهبری، فرمانده کل قوا زمان برگزاری هفته نیروی انتظامی از تیرماه به مهرماه انتقال یافت. قبلاً 27 تیر به مناسبت سالروز تصویب قانون ادغام نیروی انتظامی به نام روز نیروی انتظامی و سپس هفته آخر تیرماه به نام هفته نیروی انتظامی نامگذاری شده بود و در این روز و هفته، مراسم ویژه ‏ای برای بزرگداشت این نهاد انتظامی برگزار می‏گردید. ولیکن بعد از بررسی‏ها و جمع‏ بندی نظرات و دیدگاه‏ها و پیشنهادهای مختلف مقرر شد هفته نیروی انتظامی در مهر ماه، برگزار شود.

 

از جمله عللی که برای این امر ذکر شد تعطیلی مدارس و دانشگاه‏ها و آموزشگاه‏ها بود، که طیف عظیم جوانان و نوجوانان کشور را تشکیل می ‏دهند و نیروی انتظامی اصلی‏ ترین برنامه‏ های خود را در ارتباط با این قشر تهیه و تدارک می‏بیند و با تعطیلات تابستانی امکان ارتباط مناسب و برنامه ریزی مطلوب برای آنها وجود نداشت، دیگر اینکه با توجه به درجه حرارت بالا در فصل تابستان امکان اجرای برنامه‏ های مختلف برای همه اقشار مردم و در همه مناطق کمتر امکان‏پذیر بود.

 

تاریخچه تشکیلات پلیس در ایران

قبل از تأسيس نظميه­ ي ناصرالدين­ شاهي، امور انتظامي تهران برعهده­ ي قراول­ ها بود كه زير نظر كلانتر تهران خدمت مي­ كردند. انديشه­ ي تأسيس نظام نوين ايجاد نظم و امنيت در شهرها و مناطق مختلف كشور يا همان سازمان پليس در ايران، نخستين بار در دوره­ ي ناصرالدين­ شاه قاجار به وجود آمد. شاه در سفر دوم خود به فرنگ، نظم و ترتيب پليس وين را پسنديد و «كنت دومونت فور» ايتاليائي را - كه در وين خدمت مي­كرد – براي ايجاد تشكيلات پليس در ايران به خدمت گرفت.


نخستين تابلوي شهرباني تهران در روز 16م ذي­قعده­ ي 1295ق، پس از ­ورود كنت، بر سردر عمارتي واقع در خيابان الماسيه(باب همايون) نصب گرديد. بر روي تابلو، عبارت «ادارۀ جليلۀ پليس دارالخلافه و احتسابيه» نقش بسته بود كه نشان مي­ دهد در ابتداي تأسيس، وظيفه ­ي شهرباني و شهرداري تهران در يك واحد تمركز داشته است. مـدتي بعد اين اداره به وزارت نظميه تبديل شد.

 

در زمان علاء­الدوله، تعدادي مستشار نظامي براي ژاندارمري به خدمت گرفته شد. اين گروه با سرپرستي وستداهل، مستشار سوئدي، اصلاحاتي در نظميه به وجود آورد. مستشاران سوئدي، به آموزش اهميت زيادي مي­دادند و آموزشگاه­ هائي براي آژان­ها و صاحب­ منصبان(افسران) در تهران و قزوين به وجود آوردند. همچنين در اين دوره، ژاندارمري و پليس تأمينات(آگاهي) نيز به سبك نوين و به همت مستشاران سوئدي در تهران ايجاد شد.

 

پس از ورود رضاخان به عرصه­ ي سياسي كشور، نظميه به وزارت جنگ منتقل شد. از ديگر تغييرهاي صورت گرفته در اين دوره، تغيير رسمي نام نظميه به شهرباني و تغيير نام­هاي درجه­ ها و سازمان­ها و ادارات تابعه­ ي نظميه در دوره­ ي رياست سرپاس مختاري است. پليس ايران در دوره­ ي پهلوي دوم نيز، از دو قسمت مهم پليس شهرى(شهرباني) و ژاندارمرى(مرزى و روستائى) تشكيل شده بود.


بعد از پيروزى انقلاب، كميته­ ي انقلاب اسلامى نيز به عنوان يكى از اركان مهم حفظ نظم و امنيت و دفاع از ارزش­هاى انقلاب در داخل كشور به اين مجموعه افزوده شد. در سال 1370، مجلس شوراى اسلامى، با ادغام اين سه نيرو در يكديگر موافقت و تأسيس تشكيلات پليس واحد را تصويب كرد. اكنون سرواژه­ي «ناجا» (نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران) معرف پليس ايران است.

بر اساس قانون جديد، پليس ايران، جزئى از ستاد نيروهاى مسلح و وابسته به وزارت كشور و در تبعيت از رهبري معظم نظام قرار دارد. در حال حاضر پليس جديد ايران شامل سه بخش تقريباً مستقل فرماندهي، حفاظت و اطلاعات و سازمان عقيدتى - سياسى است.

جلسه قصه گویی با حضور اعضای کودک توسط خانم محمد پور در بخش کودک کتابخانه باقرالعلوم(ع) برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی اداره کتابخانه های عمومی شهرستان چناران، جلسه قصه گویی با حضور اعضای کودک توسط خانم محمد پور که مدرس قصه گویی خلاق و عضو فعال کتابخانه و عضو انجمن فانوس هستند در بخش کودک کتابخانه باقرالعلوم(ع) برگزار شد.

 

رئیس اداره کتابخانه های عمومی شهرستان چناران اظهار داشت: قصه گویی نقش بسزایی در نهادینه سازی فرهنگ کتابخوانی در کودکان دارد. ازین رو بخش کودک کتابخانه باقرالعلوم(ع) اهتمام بسیاری در برگزاری جلسات قصه گویی متنوع دارد.

وی همچنین از خانم محمدپور برای همکاری با کتابخانه قدردانی نمود. 

ماه مهر

ماه مهر آمد هوای تازه شد هر خانه را

جنبش آگاهی و تعلیم شد درگیر هر کاشانه را

هر که را بینی کتاب و کیف و دفتر می­برد

تا تعالی بخشد او این خصلت فرزانه را

فصل بذرافشانی و موعود کشت و کار شد

هر که را بینی به امید درو می­کارد اکنون دانه را

ای که اندر راه دانش جهد و کوشش می­کنی

روز خوش باش و گرامی دار این دردانه را

عزم راسخ کن، تلاش مستمر در پیش گیر

پای‌کوبان دست بالا کن، بگردان شانه را

روزمولانا

زندگی نامه مولانا

نامش محمد و لقبش جلالدین است. از عنوان های او خداوندگار و مولانا در زمان حیاتش رواج داشته و مولوی در قرن های بعد در مورد او به کار رفته است. در ششم ربیع الاول سال ۶۰۴ هجری قمری در شهر بلخ متولد شد.
پدرش ، بهاالدین ولدبن ولد نیز محمد نام داشته و سلطان العلما خوانده می شده است. وی در بلخ می زیسته و بی مال و مکنتی هم نبوده است . در میان مردم بلخ به ولد مشهور بوده است. بها ولد مردی خوش سخن بوده و مجلس می گفته و مردم بلخ به وی ارادت بسیار داشته اند.

دوران کودکی در سایه پدر
بها ولد بین سالهای ۶۱۶_۶۱۸ هجری قمری به قصد زیارت خانه خدا از بلخ بیرون آمد . بر سر راه در نیشابور با فرزند سیزده چهارده ساله اش ، جلال الدین محمد به دیدار عارف و شاعر نسوخته جان ، شیخ فریدین عطار شتافت . جلال الدین محمد، بنا به روایاتی در هجده سالگی ، در شهر لارنده ، به فرمان پدرش با گوهر خاتون ، دختر خواجه لالای سمرقندی ازدواج کرد.

دوران جوانی
پدرش به سال ۶۲۸ در گذشت و جوان بیست و چهار ساله به خواهش مریدان یا بنا به وصیت پدر ، دنباله کار او را گرفت و به وعظ و ارشاد پرداخت. دیری نگذشت که سید برهان الدین محقق ترمذی به سال ۶۲۹ ه.ق به روم آمد و جلال الدین از تعالیم و ارشاد او برخوردار شد.
به تشویق همین برهان الدین یا خود به انگیزه درونی بود که برای تکمیل معلومات از قونیه به حلب رهسپار شد. اقامت او در حلب و دمشق روی هم از هفت سال نگذشت. پس از آن به قونیه باز گشت و به اشارت سید برهان الدین به ریاضت پرداخت.
پس از مرگ برهان الدین ، نزدیک ۵ سال به تدریس علوم دینی پرداخت و چنانچه نوشته اند تا ۴۰۰ شاگرد به حلقه درس او فراهم می آمدند.

آغاز شیدایی
تولد دیگر او در لحظه ای بود که با شمس تبریزی آشنا شد. مولانا درباره اش فرموده:” شمس تبریز ، تو را عشق شناسد نه خرد.” اما پرتو این خورشید در مولانا ما را از روایات مجعول تذکره نویسان و مریدان قصه باره بی نیاز می سازد. اگر تولد دوباره مولانا مرهون برخورد با شمس است ، جاودانگی نام شمس نیز حاصل ملاقات او با مولاناست. هر چند شمس از زمره وارستگانی بود که می گوید : گو نماند زمن این نام ، چه خواهد بودن؟
آنچه مسلم است شمس در بیست و هفتم جمادی الاخره سال ۶۴۲ ه.ق از قونیه بار سفر بسته و بدین سان ،در این بار ،حداکثر شانزده ماه با مولانا دمخور بوده است .
علت رفتن شمس از قونیه روشن نیست . این قدر هست که مردم جادوگر و ساحرش می دانستند و مریدان بر او تشنیع می زدند و اهل زمانه ملامتش می کردند و بدینگونه جانش در خطر بوده است .
باری آن غریب جهان معنی به دمشق پناه برد و مولانا را به درد فراق گرفتار ساخت .در شعر مولانا طوماری است به درازای ابد که نقش “تومرو”در آن تکرار شده است .
گویا تنها پس از یک ماه مولانا خبر یافت که شمس در دمشق است و نامه ها و پیامهای بسیاری برایش فرستاد . مریدان و یاران از ملال خاطر مولانا ناراحت بودند و از رفتاری که نسبت به شمس داشتند پشیمان و عذر خواه گشتند . پس مولانا فرزند خود،سلطان ولد،را به جستجوی شمس به دمشق فرستاد . شمس پس از حدود پانزده ماه که در آنجا بود پذیرفت و روانه قونیه شد .اما این بار نیز با جهل و تعصب عوام روبرو شد و ناگزیر به سال ۶۴۵ از قونیه غایب گردید و دانسته نبود که به کجا رفت.
مولانا پس از جستجوی بسیار،سر به شیدایی بر آورد.انبوهی از شعرهای دیوان در حقیقت گزارش همین روزها و لحظات شیدایی است .

صلاح الدین زرکوب
پس از غیبت شمس تبریزی ، شورمایه جان مولانا دیدار صلاح الدین زرکوب بوده است. وی مردی بود عامی ، ساده دل و پاکجان که قفل را “قلف” و مبتلا را ” مفتلا” می گفت. توجه مولانا به او چندان بود که آتش حسد را در دل بسیاری از پیرامونیان مولانا بر افروخت . بیش از۷۰غزل از غزل های مولانا به نام صلاح الدین زیور گرفته و این از درجه دلبستگی مولانا به وی خبر می دهد . این شیفتگی ده سال یعنی تا پایان عمر صلاح الدین دوام یافت.

حسام الدین چلپی
روح ناآرام مولاما همچنان در جستجوی مضراب تازه ای بود و آن با جاذبه حسام الدین به حاصل آمد. حسام الدین از خاندانی اهل فتوت بود. وی در حیات صلاح الدین از ارادتمندان مولانا شد . پس از مرگ صلاح الدین سرود مایه جان مولانا و انگیزه پیدایش اثر عظیم او، مثنوی معنوی ، یکی از بزرگ ترین آثار ذوقی و اندیشه بشری ، را حاصل لحظه هایی از همین هم صحبتی می توان شمرد.

پایان زندگی
روز یکشنبه پنجم جمادی الآخره سال ۶۷۲ ه.ق هنگام غروب آفتاب ، مولانا بدرود زندگی گفت. مرگش بر اثر بیماری ناگهانی بود که طبیبان از علاجش درمانده بودند. خردو کلان مردم قونیه در تشییع جنازه او حاضر بودند. مسیحیان و یهودیان نیز در سوگ او زاری و شیون داشتند.
مولانا در مقبره خانوادگی خفته است و جمع بسیاری از افراد خاندانش از جمله پدرش در آنجا مدفون اند.

رو سر بنه به بالین ، تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن
ماییم و موج سودا، شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا ، خواهی برو جفا کن
از من گریز تا تو ، هم در بلا نیفتی
بگزین ره سلامت، ترک ره بلا کن
ماییم و آب دیده ، در کنج غم خزیده
بر آب دیده ما صد جای آسیا کن
خیره کشی است مارا ، دارد دلی چو خارا
بکشد ، کسش نگوید :” تدبیر خونبها کن”
بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد
ای زرد روی عاشق ، تو صبر کن، وفا کن
دردی است غیر مردن ، آن را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن؟
در خواب ، دوش، پیری در کوی عشق دیدم
با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن
گر اژدهاست بر ره ، عشق است چون زمرد

قرآن های قدیمی

 

 این نسخه از قرآن کریم نیز در سال 1972 به دست کارگران در مسجد بزرگ شهر صفا در یمن کشف شد. تاریخ نگارش آن به دو دهه اول قرن هشتم برمی‌گردد. این قرآن موضوع مطالعات عمیق با حضور دانشمندان کشورهای مختلف است.

 

کتاب زندگی خوب بود

 


این رحیم پور با دکتر رحیم پور عصر جمعه های شبکه یک فرق دارد. او مسوول بانک خون است. بانک خون یعنی قسمتی از یک بیمارستان که بسته های خون را نگهداری می کنند. حسن رحیم پور در یکی از دوره های اعزام 45 روزه عازم جبهه می شود و در یک بیمارستان صحرایی مشغول می شود.

این کتاب، خاطرات همان اعزام است. اسم کتاب هم از وصیتنامه کوتاهی گرفته شده که راوی در همان شب اول نوشته، وقتی که یکدفعه کاغذی جلویشان گذاشته اند و گفته اند وصیتنامه بنویس و او که نمی دانسته چی بنویسد، نوشته: «بسم الله الرحمن الرحیم. زندگی خوب بود.» روایت او بسیار انسانی است. در بدترین حالت ها، چیزهایی را می بیند و می کشد بیرون که حیرت انگیز است.

- تانک، تانک ... یک تانک عراقی دارد می آید...

این سیروس بود که هراسان فریاد می زد. گروهی از بچه های اورژانس، از جمله بلوکی و شفیعی، به طرف خارج اورژانس دویدند.زارعی روی زمین نشسته بود و اشهدش را با ترس زمزمه می کرد. صدای زوزه تانک عراقی به وضوح شنیده می شد؛ غرش مرگ، چه کار می توانستیم بکنیم؟!

بیمارستان هیچ وسیله دفاعی نداشت، مگر یک یا دو قبضه اسلحه «ژ ث» که در اختیار نگهبان بیمارستان بود. لحظات، طولانی و پراضطراب می گذشت که فریاد سیروس در محوطه اورژانس طنین انداز شد: «زدند، زدند ... بچه ها زدند ... یک موتورسوار که با آر.پی.جی دنبالش کرده بود، زدش.» زارعی گفت: «به خیر گذشت. برویم ببینیم چه خبر است.»

از اورژانس خارج شدیم. در فاصله 500 متری بیمارستان، یک تانک در حال سوختن بود و آتش آن به همراه دود غلیظی سر به آسمان می کشید. جماعتی مرکب از پزشک ها، پزشکیارها و امدادگرها به نظاره ایستاده بودند و هر کس موضوع را به صورتی تفسیر می کرد.

 راننده اصفهانی گفت: «پس به نظر شما، ما حالا قاچاقی زنده ایم؟» با تردید تایید کردم و به فکر رفتم. اگر کشته می شدم؟ حالا دیگر شهادت آرزویم شده بود. آن همه مجروح، آن همه شهید، جوان هایی با چهره های نورانی ...

شفیعی، پا در میان تار و پود اندیشه هایم نهاد و گفت: «راستی، گروه خون من آ مثبت است، یادت باشد.» با خنده گفتم: «تو که شهید نمی شوی!» بعد برای اینکه از دلش دربیاورم، گفتم: «گروه خون من هم ب مثبت است، یادت نرود.» گفت: «یادم می ماند. غصه نخور.» با خنده گفتم: «البته شهید که بشویم، دیگر به خون نیاز نداریم.»

کتابخوان ماه: کتب پیشنهادی مهر ماه 1397