هفته دفاع مقدس

 

شهریور؛ آغاز هفته دفاع مقدس

در 31 شهريور 1359 رژيم بعثي عراق با تصميم و طرح قبلي و با هدف برانداختن نظام نوپاي جمهوري اسلامي جنگي تمام عيار را عليه ايران اسلامي آغاز کرد. صدام حسين رييس جمهور عراق با ظاهر شدن در برابر دوربين‌هاي تلويزيون عراق با پاره کردن قرارداد 1975 الجزاير، آغاز تجاوز رژيم بعثي به خاک ايران را اعلام کرد.

مقدمه

آن روزها نام و نان بهایی نداشت و آنچه میدان دار بود، قیام بود و عروج. آن روزها ماندن بی معنا بود و مردن در بستر، ننگی بزرگ. آن روزها شهادت، شاهراهی به وسعت افق داشت. آن روزها فاصله خاک تا افلاک و کویر تا بهشت، یک میدان مین بود. خاکریزها، بوی بهشتِ مردانی را گرفته بود که سر به سر، تن به مرگ می سپردند تا مبادا وجبی از کیان دین و وطن، به دست کفتاران حریص و متجاوز بیفتد؛ چرا که دفاع مقدس، رساترین واژه در قاموس ایستادگی این ملّت قهرمان است. مردان این دیار در پی تجاوز کفتار صفتان ننگ و نفرین، در هفت شهر عشق، هشت بهار، آزادگی را پیمودند و حماسه آفریدند.

هفته دفاع مقدس

۳۱ شهریور سالروز شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم بعث عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، به عنوان آغاز هفته دفاع مقدس نامگذاری شده است و  از ۳۱ شهریور تا 6 مهر ادامه دارد.

 

31 شهریور سالروز آغاز جنگ تحمیلی

در 31 شهريور 1359 رژيم بعثي عراق با تصميم و طرح قبلي و با هدف برانداختن نظام نوپاي جمهوري اسلامي جنگي تمام عيار را عليه ايران اسلامي آغاز کرد. صدام حسين رييس جمهور عراق با ظاهر شدن در برابر دوربين‌هاي تلويزيون عراق با پاره کردن قرارداد 1975 الجزاير، آغاز تجاوز رژيم بعثي به خاک ايران را اعلام کرد.

 

جنگي نابرابر در شرايطي به ايران تحميل شد که از جانب استکبار جهاني بويژه آمريکا تحت فشار شديدي قرار داشت و در داخل کشور نيز جناح ‌هاي وابسته به غرب و شرق، با ايجاد هياهوي تبليغاتي و ايجاد درگيري‌هاي نظامي در صدد تضعيف نظام بودند و نيروهاي نظامي نيز به خاطر تبعات قهري انقلاب، هنوز مراحل بازسازي و ساماندهي را به طور کامل پشت سر ننهاده بودند.

 

آمريکا براي به سازش کشاندن جمهوري اسلامي و در نهايت تسليم آن‌ها حمايت پنهان و آشکار خود را در کليه زمينه‌هاي سياسي، نظامي‌، ‌اقتصادي و ... از رژيم بعثي عراق به اجرا گذاشت. از سوي ديگر نيز ابرقدرت ديگر جهان‌ يعني شوروي که متحد عراق محسوب مي‌شد، خصومتش را با نظام اسلامي که شعار نه شرقي و نه غربي را سرلوحه کار خود قرار داده بود و در جريان اشغال افغانستان توسط شوروي، اين تجاوز را محکوم کرده بود، بيش از پيش نمود. 

ارتش عراق که بر اساس محاسبات خود از وضعيت داخلي و خارجي ايران، فتح يک هفته‌اي تهران را در سر مي‌پرورانيد، در روزهاي نخست تجاوز، بدون مانعي جدي در مرزها تا دروازه‌هاي اهواز و خرمشهر پيش تاخت. تحت چنين شرايطي امام خمینی (ره)‌ به خروش آمد و نداي ملکوتيش دل‌هاي شيفتگان انقلاب و نظام را متوجه دفاع از کيان جمهوري اسلامي نمود؛ بطوريکه، نيروهاي مردمي بدون امکانات و تجهيزات و حتي آموزش‌هاي نظامي به مقاومت پرداختند.

 

عليرغم کارشکني‌هاي رييس جمهور وقت بني‌صدر، دفاع مقدس مردم مسلمان و انقلابي ايران شکل گرفت و نيروهاي جوان و شهادت طلب به جبهه‌ها شتافتند. پس از شکل‌گيري اتحاد و انسجام در ميان نيروهاي انقلابي و طرد نيروهاي وابسته، حماسه‌اي مقدس شکل گرفت که در تاريخ ايران اسلامي بي‌سابقه بود. حماسه دفاع مقدسی که برکات و دستاوردهاي بي‌نهايتي را براي ملت ايران به ارمغان آورد. جهاد و شهادت مردمان با ايمان و مخلص اين سرزمين، ستون‌هاي نظام اسلامي را تا مدت‌ها مستحکم نمود.

 

ویژگی های دفاع مقدس
- دفاعی بودن
 بی تردید، مقدس ترین جهاد، جهادی است که به عنوان دفاع از حقوق انسانی صورت گرفته باشد. در جنگ تحمیلی، رژیم بعث عراق، جنگی ناخواسته را به کشور ما تحمیل کرد و با نادیده گرفتن استقلال سرزمین ما به ایران اسلامی تجاوز کرد. از این رو، مردم غیرتمند ایران، در دفاعی مقدس، از حق خود که دفاع از استقلال سرزمین و هویت دینی ـ ملی خود بود، دفاع کردند.

 

 - معنویت جبهه های جنگ و دفاع مقدس
از جلوه های معنویت در دفاع مقدس، حالت تضرع، استغاثه و راز و نیاز عارفانه رزمندگان اسلام بوده است. دفاع مقدس، فرصت نمایش خالصانه ترین و زیباترین مناجات ها و دعاها را پدید آورد. در کنار نماز و قرآن، دعا وسیله دیگری بود که یاد خدا را در دل رزمندگان زنده نگاه می داشت، به آنان قدرت روحی می بخشید و تحمل سختی های نبرد را برای آنان آسان تر می ساخت.

 

- استقامت رزمندگان و فرماندهان در نبرد
فرماندهان در سخنان خود درباره دفاع مقدس، به پایداری و مقاومت رزمندگان در عملیات های مختلف اشاره کردند و آن را از علت های پیروزی لشکر اسلام برشمرده اند. سردار شهید، مهدی زین الدین، درباره مقاومت و ایستادگی و تأثیر آن در پیروزی می گوید: «تنها کسانی که در صحنه نبرد راست قامتانند که به خداوند اتکال نمایند و با توکل بر او پیش بتازند. نه در سختی ها و نه در پیروزی ها، در هیچ کجا از یاد او غافل نشوند و محکم و مقاوم چون کوه بایستند و دشمن را از پای درآورند و این صفت فقط مخصوص رزمندگان اسلام است. در هیچ کجای دنیا آن کسانی که اعتقاد به خداوند و اعتقاد به معاد روز قیامت ندارند، نمی توانند دارای چنین مقاومت و ایستادگی باشند. رمز پیروزی صحنه نبرد، مقاومت و ایستادگی است». 

 

- شجاعت فرماندهان در دوران دفاع مقدس
شجاعت فرماندهان، در دوران هشت سال دفاع مقدس، مثال زدنی بود. یکی از رزمندگان، از شجاعت سردار شهید مهدی باکری در عملیات فتح المبین چنین سخن می گوید: «شب عملیات، هفت ساعت راه باید می رفتیم تا به منطقه می رسیدیم و دشمن را غافل گیر می کردیم. حدود شش ساعت راه رفته بودیم که یک دفعه متوجه شدیم راه را گم کرده ایم. به شدت مضطرب شده بودیم. با چند نفر به جلو رفتیم تا راه را پیدا کنیم. من متوجه شدم یک نفر از جلو می آید. با خود گفتم حتما دشمن است. صدا کردم کیستی؟ گفت: من باکری هستم، فورا به عقب برگرد و نیروها را بیاور. شاید کسی باور نمی کرد او جلوتر از ما رفته، دشمن را دور زده و آمده بود ما را هم ببرد. بعد به ما گفت: نترسید، همه نیروهای دشمن خواب هستند».

 

- بزرگواری و مروّت در حال قدرت
از نمونه های بزرگواری رزمندگان در دفاع مقدس، خودداری از بمباران و گلوله باران مناطق مسکونی عراق بود. خلبانان و نیروهای توپ خانه می توانستند مناطق مسکونی را به عنوان مقابله به مثل ناامن سازند و دشمن را با مشکلی جدی رو به رو کنند، ولی پای بندی آنان به ارزش های اخلاقی، سبب می شد در طول هشت سال دفاع مقدس هیچ گاه از این حربه استفاده نکنند.

 

- بی اعتنایی به دنیا
از ارزش هایی که رزمندگان اسلام در دفاع مقدس بدان متصف بودند، بی اعتنایی به دنیا و مظاهر فریبنده آن است. رزمندگان اسلام در دوران نوجوانی و جوانی و اوان ظهور خواسته های بی شمار مادی، به همه لذت های دل فریب دنیا پشت پا زدند و حضور در جبهه و دفاع از میهن و نظام اسلامی را برتر دیدند. بی گمان، بدون دل بریدن از دنیا و دل بستن به آخرت، رزمندگان هیچ گاه توفیق آفرینش حماسه های سترگ و ماندگار دفاع مقدس را نمی یافتند.

 

 - شهادت طلبی رزمندگان در دفاع مقدس
از عوامل پیروزی آفرین در صحنه نبرد، خطرها را به جان خریدن و به پیشواز مرگ سرخ رفتن است. ترس از مرگ و اشتیاق به زنده ماندن، با روح جنگ جویی و رزمندگی ناسازگار است. یکی از ارزش هایی که رزمندگان اسلام با تکیه بر آن توانستند پیروزی های بزرگی را برای جبهه حق به ارمغان آورند، شهادت طلبی است. رزمندگان اسلام از آن جا که دفاع در برابر تهاجم بعثیان را مقدس می دانستند و کشته شدن در این راه را برای خود، مرگی سعادت آفرین و افتخارآمیز ارزیابی می کردند، نه تنها از دادن جان دریغ نمی ورزیدند که شیفته آن بودند. شهادت طلبی رزمندگان اسلام به عنوان عامل مؤثر معنوی، از امتیازهای جبهه حق در برابر جبهه باطل بود.

 

بازدید مدیرکل از کتابخانه های عمومی شهرستان چناران

مدیرکل کتابخانه های عمومی خراسان رضوی در سفر یکروزه به شهرستان چناران از کتابخانه های عمومی باقرالعلوم(ع) و سلمان فارسی بازدید کرد.

                                      

 

به گزارش روابط عمومی اداره کتابخانه های عمومی شهرستان چناران، مدیرکل کتابخانه های عمومی خراسان رضوی در سفر یکروزه به شهرستان چناران از کتابخانه های عمومی باقرالعلوم(ع) و سلمان فارسی بازدید کرد.

حجت الاسلام علی اکبر سبزیان در سفر به شهرستان چناران و بعد از حضور در مراسم افتتاحیه کتابخانه عمومی هشت بهشت،در جمع کتابداران کتابخانه عمومی باقرالعلوم(ع) حضور یافت و با بازدید از بخشهای مختلف این کتابخانه از نزدیک با کتابداران کتابخانه گفتگو کرد و درجریان نقطه نظرات، پیشنهادات و مشکلات کتابداران قرار گرفت.

در ادامه این سفر مدیرکل کتابخانه های عمومی استان با حضور در کتابخانه عمومی سلمان فارسی این شهرستان با کتابداران این کتابخانه نیز به گفتگو و صبحت پرداخت.

شایان ذکر است شهرستان چناران دارای سه کتابخانه عمومی است که کتابخانه عمومی باقر العلوم(ع) در مرکز شهرستان، کتابخانه عمومی سلمان فارسی در شهر جدید گلبهار و کتابخانه عمومی شهید سید حسین حسینی در شهر گلمکان قرار دارد و کتابخانه عمومی هشت بهشت نیز در شهر جدید گلبهار به بهره برداری رسید.

ماه محرم

از ولادت حسين بن على (ع ) كه در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) كه شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد, مردم از اظهار محبت و لطفى كه پيامبر راستين اسلام (ص ) درباره حسين (ع ) ابراز ميداشت , به بزرگوارى و مقام شامخ پيشواى سوم آگاه شدند.سلمان فارسى مي گويد: ديدم كه رسول خدا (ص ) حسين (ع ) را بر زانوى خويش نهاده او را مي بوسيد و مي فرمود: تو بزرگوار و سر بزرگوار و پدر بزرگوارانى , تو امام و پسر امام و پدر امامان هستى , تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهاى خدايى كه نُه نفرند و خاتم ايشان ,قائم ايشان (امام زمان عج ) مي باشد.انس بن مالك روايت مي كند: وقتى از پيامبر پرسيدند كدام يك از اهل بيت خود را بيشتر دوست مي دارى , فرمود: حسن و حسين را,بارها رسول گرامى حسن (ع ) و حسين (ع ) را به سينه مي فشرد وآنان را مي بوييد و مي بوسيد.ابوهريره كه از مزدوران معاويه و از دشمنان خاندان امامت است , در عين حال اعتراف مي كند كه : رسول اكرم را ديدم كه حسن و حسين را بر شانه هاى خويش نشانده بود و به سوى مامي آمد, وقتى به ما رسيد فرمود هر كس اين دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته , و هر كه با آنان دشمنى ورزد با من دشمنى نموده است.عاليترين, صميميترين و گوياترين رابطه معنوى و ملكوتى بين پيامبر و حسين را ميتوان در اين جمله رسول گرامى اسلام(ص )خواند كه فرمود:حسين از من و من ازحسينم

امام حسین علیه السلام در عهد حکومت پدر
شش سال از عمرش با پيامبر بزرگوار سپرى شد, و آن گاه كه رسول خدا (ص ) چشم از جهان فروبست و به لقاى پروردگار شتافت , مدت سى سال با پدر زيست . پدرى كه جز به انصاف حكم نكرد , و جز به طهارت و بندگى نگذرانيد , جز خدا نديد و جز خدا نخواست و جز خدا نيافت . پدرى كه در زمان حكومتش لحظه اى او را آرام نگذاشتند ,همچنان كه به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند...در تمام اين مدت , با دل و جان از اوامر پدر اطاعت مي كرد, و در چند سالى كه حضرت على (ع ) متصدى خلافت ظاهرى شد, حضرت حسين (ع ) در راه پيشبرد اهداف اسلامى , مانند يك سرباز فداكار، همچون برادر بزرگوارش مي كوشيد, و در جنگهاى جمل , صفين و نهروان شركت داشت.
به اين ترتيب , از پدرش اميرالمؤمنين(ع ) و دين خدا حمايت كرد و حتى گاهى در حضور جمعيت به غاصبين خلافت اعتراض مي كرد. در زمان حكومت عمر, امام حسين (ع ) وارد مسجد شد, خليفه دوم را بر منبر رسول الله (ص ) مشاهده كرد كه سخن ميگفت. بی درنگ از منبر بالا رفت و فرياد زد: از منبرپدرم فرود آى ....

امام حسین در دوره امامت امام حسن علیه السلام
پس از شهادت حضرت على (ع ), به فرموده رسول خدا (ص ) و وصيت اميرالمؤمنين (ع ) امامت و رهبرى شيعيان به حسن بن على (ع ), فرزند بزرگ اميرالمؤمنين (ع ), منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد كه به فرامين پيشوايشان امام حسن (ع ) گوش فرادارند. امام حسين (ع ) كه دست پرورد وحى محمدى و ولايت علوى بود, همراه و همكار و همفكر برادرش بود. چنان كه وقتى بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ , امام حسن (ع ) مجبور شد كه با معاويه صلح كند و آن همه ناراحتي ها را تحمل نمايد, امام حسين (ع ) شريك رنج هاى برادر بود و چون ميدانست كه اين صلح به صلاح اسلام و مسلمين است , هرگز اعتراض به برادر نداشت .حتى يك روز كه معاويه , در حضور امام حسن (ع ) وامام حسين (ع ) دهان آلوده اش را به بدگويى نسبت به امام حسن (ع ) و پدر بزرگوارشان اميرمؤمنان (ع ) گشود, امام حسين (ع ) به دفاع برخاست تا سخن در گلوى معاويه بشكند و سزاى ناهنجاريش را به كنارش بگذارد, ولى امام حسن (ع ) او را به سكوت و خاموشى فراخواند, امام حسين (ع ) پذيرا شد و به جايش بازگشت , آن گاه امام حسن (ع ) خود به پاسخ معاويه برآمد, و با بيانى رسا و كوبنده خاموشش ساخت .

دوره امامت امام حسین علیه السلام
چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) به شهادت رسیدند, به گفته رسول خدا (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و وصيت حسن بن على (ع ) امامت و رهبرى شيعيان به امام حسين (ع ) منتقل شد و از طرف خدا مأمور رهبرى جامعه گرديد. امام حسين (ع ) مي ديد كه معاويه با اتكا به قدرت اسلام , بر اريكه حكومت اسلام به ناحق تكيه زده , سخت مشغول تخريب اساس جامعه اسلامى و قوانين خداوند است و از اين حكومت پوشالى مخرب به سختى رنج مي برد, ولى نمي توانست دستى فراز آورد وقدرتى فراهم كند تا او را از جايگاه حكومت اسلامى پايين بكشد, چنانچه برادرش امام حسن (ع ) نيز وضعى مشابه او داشت.امام حسين (ع ) مي دانست اگر تصميمش را آشكار سازد و به سازندگى قدرت بپردازد, پيش از هر جنبش و حركت مفيدى به قتلش مي رسانند, ناچار دندان بر جگر نهاد و صبررا پيشه ساخت كه اگر بر مي خاست , پيش از اقدام به دسيسه به شهادت رساندن, از اين كشته شدن هيچ نتيجه اى گرفته نمي شد. بنابراين تا معاويه زنده بود, چون برادر زيست و علم مخالفت هاى بزرگ نيفراخت , جز آن كه گاهى محيط و حركات و اعمال معاويه را به باد انتقاد مي گرفت و مردم رابه آينده نزديك اميدوار مي ساخت كه اقدام مؤثرى خواهد نمود.در تمام طول مدتى كه معاويه از مردم براى ولايتعهدى يزيد, بيعت مي گرفت , حسين به شدت با اومخالفت كرد, و هرگز تن به بيعت يزيد نداد و وليعهدى او را نپذيرفت و حتى گاهى سخنانى تند به معاويه گفت و يا نامه اى كوبنده براى او نوشت . معاويه هم در بيعت گرفتن براى يزيد, به او اصرارى نكرد و امام (ع ) همچنين بود و ماند تا معاويه درگذشت ...

امام حسین علیه السلام و عاشورا
قيام حسينى

يزيد پس از معاويه بر تخت حكومت اسلامى تكيه زد و خود را اميرالمؤمنين خواند و براى اين كه سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را تثبيت كند, مصمم شد براى نامداران و شخصيتهاى اسلامى پيامى بفرستد و آنان را به بيعت با خويش بخواند. به همين منظور, نامه اى به حاكم مدينه نوشت و در آن يادآور شد كه براى من از حسين (ع )بيعت بگير و اگر مخالفت نمود بقتلش برسان .حاكم اين خبر را به امام حسين (ع )رسانيد و جواب مطالبه نمود. امام حسين (ع ) چنين فرمود: انا لله و انا اليه راجعون و على الاسلام السلام اذا بليت الامة براع مثل يزيد. آن گاه كه افرادى چون يزيد, (شرابخوار و قمارباز و بي ايمان و ناپاك كه حتى ظاهر اسلام را هم مراعات نمي كند) بر مسند حكومت اسلامى بنشيند, بايد فاتحه اسلام را خواند.(زيرا اين گونه زمامدارها با نيروى اسلام و به نام اسلام , اسلام را از بين ميبرند.)امام حسين (ع ) مي دانست اينك كه حكومت يزيد را به رسميت نشناخته است , اگر در مدينه بماند به قتلش مي رسانندش, لذا به امر پروردگار, شبانه و مخفى از مدينه به سوى مكه حركت كرد. آمدن آن حضرت به مكه , همراه با سرباز زدن او از بيعت يزيد, در بين مردم مكه و مدينه انتشار يافت , و اين خبر تا به كوفه هم رسيد. كوفيان ازامام حسين (ع ) كه در مكه به سر مي برد دعوت كردند تا به سوى آنان آيد و زمامدار امورشان باشد. امام (ع ) مسلم بن عقيل , پسر عموى خويش را به كوفه فرستاد تا حركت و واكنش اجتماع كوفى را از نزديك ببيند و برايش بنويسد. مسلم به كوفه رسيد و با استقبال گرم و بي سابقه اى روبرو شد, هزاران نفر به عنوان نايب امام (ع ) با او بيعت كردند, و مسلم هم نامه اى به امام حسين (ع ) نگاشت و حركت فورى امام (ع ) را لازم گزارش داد.هر چند امام حسين (ع ) كوفيان را به خوبى مي شناخت , و بي وفايى و بي دينيشان را در زمان حكومت پدر و برادر ديده بود و مي دانست به گفته ها و بيعتشان با مسلم نمي توان اعتماد كرد, و ليكن براى اتمام حجت و اجراى اوامر پروردگار تصميم گرفت كه به سوى كوفه حركت كند.با اين حال تا هشتم ذيحجه , يعنى روزى كه همه مردم مكه عازم رفتن به منى بودند .و هر كس در راه مكه جا مانده بود با عجله تمام مي خواست خود را به مكه برساند, آن حضرت در مكه ماند و در چنين روزى با اهل بيت و ياران خود, از مكه به طرف عراق خارج شد و با اين كار هم به وظيفه خويش عمل كرد و هم به مسلمانان جهان فهماند كه پسر پيغمبر امت , يزيد را به رسميت نشناخته و با او بيعت نكرده ,بلكه عليه او قيام كرده است .يزيد كه حركت مسلم را به سوى كوفه دريافته و از بيعت كوفيان با او آگاه شده بود, ابن زياد را (كه از پليدترين ياران يزيد و از كثيفترين طرفداران حكومت بنى اميه بود) به كوفه فرستاد.ابن زياد از ضعف ايمان و دورويى و ترس مردم كوفه استفاده نمود و با تهديد وارعاب , آنان را از دور و بر مسلم پراكنده ساخت , و مسلم به تنهايى با عمال ابن زياد به نبرد پرداخت , و پس از جنگى دلاورانه و شگفت , با شجاعت شهيد شد.(سلام خدا بر او باد).و ابن زياد جامعه دورو و خيانتكار و بي ايمان كوفه را عليه امام حسين (ع ) برانگيخت , و كار به جايى رسيد كه عده اى از همان كسانى كه براى امام (ع ) دعوتنامه نوشته بودند, سلاح جنگ پوشيدند و منتظر ماندند تا امام حسين (ع ) از راه برسد و به قتلش برسانند.امام حسين (ع ) از همان شبى كه از مدينه بيرون آمد, و در تمام مدتى كه در مكه اقامت گزيد, و در طول راه مكه به كربلا, تا هنگام شهادت , گاهى به اشاره , گاهى به صراحت , اعلان ميداشت كه : مقصود من از حركت , رسوا ساختن حكومت ضد اسلامى يزيد وبرپاداشتن امر به معروف و نهى از منكر و ايستادگى در برابر ظلم و ستمگرى است وجز حمايت قرآن و زنده داشتن دين محمدى هدفى ندارم . و اين مأموريتى بود كه خداوند به او واگذار نموده بود, حتى اگر به كشته شدن خود و اصحاب و فرزندان و اسيرى خانواده اش اتمام پذيرد.رسول گرامى (ص ) و اميرمؤمنان (ع ) و حسن بن على (ع ) پيشوايان پيشين اسلام , شهادت امام حسين (ع ) را بارها بيان فرموده بودند. حتى در هنگام ولادت امام حسين (ع ),رسول گرانمايه اسلام (ص ) شهادتش را تذكر داده بود. و خود امام حسين (ع ) به علم امامت ميدانست كه آخر اين سفر به شهادتش مي انجامد, ولى او كسى نبود كه در برابر دستور آسمانى و فرمان خدا براى جان خود ارزشى قائل باشد, يا از اسارت خانواده اش واهمه اى به دل راه دهد. او آن كس بود كه بلا را و شهادت را سعادت مي پنداشت . (سلام ابدى خدا بر او باد) .خبر شهادت حسين (ع ) در كربلا به قدرى در اجتماع اسلامى مورد گفتگو واقع شده بود كه عامه مردم از پايان اين سفر مطلع بودند. چون جسته و گريخته , از رسول الله (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و امام حسن بن على (ع ) و ديگر بزرگان صدر اسلام شنيده بودند. بدين سان حركت امام حسين (ع ) با آن درگيري ها و ناراحتي ها احتمال كشته شدنش را در اذهان عامه تشديد كرد. به ويژه كه خود در طول راه مي فرمود: من كان باذلا فينا مهجته و موطنا على لقاء الله نفسه فليرحل معنا. هر كس حاضر است در راه ما از جان خويش بگذرد و به ملاقات پروردگار بشتابد,همراه ما بيايد. و لذا در بعضى از دوستان اين توهم پيش آمد كه حضرتش را از اين سفر منصرف سازند، غافل از اين كه فرزند على بن ابى طالب (ع ) امام و جانشين پيامبر, و از ديگران به وظيفه خويش آگاه تر است و هرگز از آنچه خدا بر عهده او نهاده، دست نخواهد كشيد.بارى امام حسين (ع ) با همه اين افكار و نظريه ها كه اطرافش را گرفته بود به راه خويش ادامه داد, و كوچكترين خللى در تصميمش راه نيافت .سرانجام  رفت , و شهادت را دريافت . نه خود تنها, بلكه با اصحاب و فرزندان كه هر يك ستاره اى درخشان در افق اسلام بودند, رفتند و كشته شدند, و خون هايشان شن هاى گرم دشت كربلا را لاله باران كرد تا جامعه مسلمانان بفهمد يزيد (باقيمانده بسترهاى گناه آلود خاندان اميه ) جانشين رسول خدا نيست , و اساسا اسلام از بنى اميه و بنى اميه از اسلام جداست .راستى هرگز انديشيده ايد اگر شهادت جانگداز و حماسه آفرين حسين (ع ) به وقوع نمي پيوست و مردم يزيد را خليفه پيغمبر (ص ) مي دانستند, و آن گاه اخبار دربار يزيد و شهوت راني هاى او و عمالش را مي شنيدند, چقدر از اسلام متنفر مي شدند, زيرا اسلامى كه خليفه پيغمبرش يزيد باشد, به راستى نيز تنفرآور است ... و خاندان پاك حضرت امام حسين (ع ) نيز اسير شدند تا آخرين رسالت اين شهادت رابه گوش مردم برسانند.و شنيديم و خوانديم كه در شهرها, در بازارها, در مسجدها, در بارگاه متعفن پسر زياد و دربار نكبت بار يزيد, هماره و همه جا دهان گشودند وفرياد زدند, و پرده زيباى فريب را از چهره زشت و جنايتكار جيره خواران بنى اميه برداشتند و ثابت كردند كه يزيد سگباز وشرابخوار است , هرگز لياقت خلافت ندارد و اين اريكه اى كه او بر آن تكيه زده جايگاه او نيست . سخنانشان رسالت شهادت حسينى را تكميل كرد, طوفانى در جانها برانگيختند, چنان كه نام يزيد تا هميشه مترادف با هر پستى و رذالت و دنائت گرديد و همه آرزوهاى طلايى و شيطانيش چون نقش بر آب گشت .نگرشى ژرف ميخواهد تا بتوان بر همه ابعاد اين شهادت عظيم و پرنتيجه دست يافت . از همان اوان شهادتش تا كنون , دوستان و شيعيانش , و همه آنان كه به شرافت و عظمت انسان ارج مي گذارند, همه ساله سالروز به خون غلتيدنش را, سالروز قيام و شهادتش را با سياهپوشى و عزادارى محترم مي شمارند, و خلوص خويش را با گريه بر مصايب آن بزرگوار ابراز ميدارند. پيشوايان معصوم ما, هماره به واقعه كربلا و به زنده داشتن آن عنايتى خاص داشتند. غير از اين كه خود به زيارت مرقدش مي شتافتند و عزايش را بر پا مي داشتند, در فضيلت عزادارى و محزون بودن براى آن بزرگوار, گفتارهاى متعددى ايراد فرموده اند.ابوعماره گويد: روزى به حضور امام ششم صادق آل محمد (ع ) رسيدم , فرمود اشعارى درسوگوارى حسين براى ما بخوان . وقتى شروع به خواندن نمودم صداى گريه حضرت برخاست , من مي خواندم و آن عزيز مي گريست , چندان كه صداى گريه از خانه برخاست . بعد از آن كه اشعار را تمام كردم , امام (ع ) در فضليت و ثواب مرثيه و گرياندن مردم بر امام حسين (ع ) مطالبى بيان فرمود.
نيز از آن جناب است كه فرمود: گريستن و بي تابى كردن در هيچ مصيبتى شايسته نيست مگر در مصيبت حسين بن على , كه ثواب و جزايى گرانمايه دارد.  باقرالعلوم , امام پنجم (ع ) به محمد بن مسلم كه يكى از اصحاب بزرگ او است فرمود: به شيعيان ما بگوييد كه به زيارت مرقد حسين بروند, زيرا بر هر شخص باايمانى كه به امامت ما معترف است , زيارت قبر اباعبدالله لازم ميباشد.امام صادق (ع ) مي فرمايد: ان زيارة الحسين عليه السلام افضل ما يكون من الاعمال . همانا زيارت حسين (ع ) از هر عمل پسنديده اى ارزش و فضيلتش بيشتر است .زيرا كه اين زيارت در حقيقت مدرسه بزرگ و عظيم است كه به جهانيان درس ايمان و عمل صالح مي دهد و گويى روح را به سوى ملكوت خوبي ها و پاكدامني ها و فداكاري ها پرواز مي دهد. هر چند عزادارى و گريه بر مصايب حسين بن على (ع ), و مشرف شدن به زيارت قبرش و بازنماياندن تاريخ پرشكوه و حماسه ساز كربلايش ارزش و معيارى والا دارد, لكن بايد دانست كه نبايد تنها به اين زيارت ها و گريه ها و غم گساريدن اكتفا كرد, بلكه همه اين تظاهرات , فلسفه ديندارى , فداكارى و حمايت از قوانين آسمانى را به ما گوشزدمينمايد, و هدف هم جز اين نيست , و نياز بزرگ ما از درگاه حسينى آموختن انسانيت و خالى بودن دل از هر چه غير از خداست ميباشد, و گرنه اگر فقط به صورت ظاهر قضيه بپردازيم , هدف مقدس حسينى به فراموشى مي گرايد.

 

فراخوان بیست و یکمین جشنواره بین المللی قصه گویی

این جشنواره توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برگزار می شود.

برایاطلاعات  بیشتر به آدرس http://www.kanoonfest.ir مراجعه کنید

اهدای کتاب ای کاش من ... توسط نویسنده آن آقای محمد دانش یار به کتابخانه باقر العلوم (ع)

                

بازدید مدیر کل اداره کتابخانه های عمومی خراسان رضوی از کتابخانه عمومی هشت بهشت گلبهار

 

چهارمین کتابخانه عمومی شهرستان چناران و دومین کتابخانه عمومی شهر گلبهار افتتاح شد

افتتاح کتابخانه عمومی هشت بهشت در شهر گلبهار

در روز سه شنبه 20 شهریور ماه کتابخانه عمومی با نام "هشت بهشت" واقع در بوستان محله 11 شهر گلبهار با حضور جناب آقای مهندس طاهر خانی معاون محترم وزیر، جناب آقای دکتر رشیدیان استاندار محترم خراسان رضوی و حجت الاسلام والمسلمین سبزیان مدیر کل اداره کتابخانه های عمومی خراسان رضوی افتتاح شد.

 

جلسه قصه گویی کتاب سفر به سرزمین غدیر در کتابخانه باقرالعلوم (ع)

 

به گزارش روابط عمومی اداره کتابخانه های عمومی شهرستان چناران، جلسه قصه گویی با حضور اعضای کودک کتابخانه باقرالعلوم (ع) برگزار شد.در این جلسه کتاب "سفر به سرزمین غدیر نوشته مهدی وحیدی " توسط کتابدار بخش کودک خانم مهدوی نسب برای اعضای کودک کتابخانه بازخوانی شد و در پایان نیز از کودکان خواسته شد تا نظرات خود را راجع به کتاب سفر به سرزمین غدیر بیان دارند.

روز مبارزه با استعمار انگلیس

 
 
در تاریخ یکشنبه 8 اگوست 1915 م مطابق با 26 رمضان 1333هـ .ق نیروهای انگلیسی بدون مقدمه و اخطار قبلی و اعلام جنگ به دولت ایران، در بوشهر پیاده شدند. آنان که قبلاً جزایر خلیج فارس را متصرف شده بودند، بوشهر را که علاوه بر موقعیت ژئوپولتیک، مرکز عمده مبادلات تجاری و صادرات و واردات با شبه جزیره هند و شیخ نشین های حوزه خلیج فارس و کشورهای اروپائی بویژه انگلستان و آلمان بود، به اشغال درآوردند. این اقدام، مرزنشینان غیور تنگستانی را که در گذشتۀ نه چندان دور تا یکی دو سال قبل از جنگ جهانی اوّل سابقۀ برخورد و مقابله با نیروهای تجاوزگر داشتند، به عکس العمل واداشت. رئیس علی دلواری (۱۲۶۱-۱۲۹۴ خورشیدی/ ۱۸۸۲-۱۹۱۵ میلادی) در نوک پیکان حمله به اشغالگران قرار گرفت.
نهضت جنوب ایران به جلوداری رئیس علی دلواری و همراهی و همگامی سران قبایل تنگستان، بوشهر، دشتی و دشتستان از جمله: زایر خضرخان اهرمی، شیخ حسین خان چاه کوتاهی، خالوحسین بردخونی، غضنفر السلطنه برازجانی و پشتیبانی آزادگانی چون: سیّد محمّد رضا کازرونی و میرزا علی کازرونی در جریان جنگ بین الملل اوّل، نقطه عطفی در تاریخ مبارزات مردم جنوب ایران بشمار می رود.
قتلگاه شهید رئیسعلی دلواری. رئیس‌علی در محلی به نام «تنگک صفر» هنگام شبیخون به قوای بریتانیا توسط فردی نفوذی و اجیر شده، از پشت سر هدف گلوله قرار گرفت و در سن ۳۳ سالگی کشته شد. تاریخ شبیخون مذکور و کشته شدن رئیسعلی دلواری در همه منابع، شب ۲۳ شوال ۱۳۳۳ قمری برابر با ۳ سپتامبر ۱۹۱۵ میلادی نقل شده‌است، که بر اساس همه مبدل‌های تقویم، این روز با ۱۱ شهریور ۱۲۹۴ خورشیدی ( برخی نیز 12 شهریور می دانند) مطابقت می‌کند

تقدیر از کارمندان نمونه اداره کتابخانه های عمومی چناران

به گزارش روابط عمومی اداره کتابخانه های عمومی شهرستان چناران، رییس اداره کتابخانه های عمومی با اعلام این خبر افزود: در نشست شورای اداری و مراسم گرامیداشت روز کارمند که با حضور معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استانداری خراسان رضوی، امام جمعه شهرستان، سرپرست فرمانداری و روسای ادارات و کارمندان نمونه در سالن معلم شهر چناران برگزار شد از کارمندان نمونه اداره کتابخانه های عمومی "خانم ناهید هاشمی زاده نهی و آقای محمد افضلی" قدردانی شد.

نوروزی ضمن تقدیر از خدمات کتابداران گفت: ایشان برنامه های گوناگونی در کتابخانه های محل خدمت خود "سلمان فارسی گلبهار" و "باقرالعلوم علیه السلام چناران" اجرا نموده و این  کتابخانه ها را از جمله کتابخانه های مطرح استان خراسان رضوی تبدیل کرده اند.

ولادت امام موسی کاظم

ولادت امام موسی کاظم علیه السلام
به نظر می رسد که روستای ابواء واقع در بین مکه و مدینه بیش از سایر اماکن قافله های حجاج اهل بیت را به سوی خود جلب می کرد زیرا آرامگاه مادر پیامبر آمنه دختر وهب در آنجا قرار داشته است.در راه بازگشت از حج بیت الله الحرام قافله امام ابو عبدالله الصادق (علیه السلام) در این روستا توقف کرد. آن روز بنابر مشهورترین روایات 7 صفر سال 128 هـ .ق بود که امام برای میهمانانش سفره غذا گسترده بود که پیکی از جانب زنانش به سوی او آمد تا مژده ولادت خجسته فرزندش را به وی برساند.

در روایتی که از منهال قصاب نقل کرده اند آمده است :
«به قصد مدینه از مکه بیرون شدم و همین که به ابواء رسیدم شنیدم که امام صادق (علیه السلام) صاحب فرزند شده است . من زودتر از آن حضرت به مدینه وارد شدم و ایشان یک روز پس از من به مدینه رسید . ایشان (به خاطر ولادت نوزاد) سه روز به مردم طعام داد و من نیز یکی از کسانی بودم که بر سفره طعام امام حاضر می شدم و چنان غذا می خوردم که تا روز بعد نیازی به غذا نداشتم و روز بعد باز بر سفره او حاضر می شدم . من سه روز از طعام آن حضرت خوردم و تا فردا هیچ غذایی نمی خوردم».
در حدیثی از ابو بصیر آمده است :‌
«در سالی که فرزند ابو عبدالله (علیه السلام) امام موسی زاده شد من با آن حضرت همراه بودم . در ابواء فرود آمدیم . ابو عبدالله برای ما و اصحابش سفره غذا گسترده بود ، بسیار و نیکو . در همام حال که ما مشغول خوردن بودیم پیک «حمیده» نزد آن حضرت آمد و گفت : حمیده می گوید : اثر وضع حمل در من ظاهر شده است و خود مرا فرمودی که از این امر آگاهت کنم که این فرزند همچون فرزندان دیگر نیست.پس ابو عبدالله (علیه السلام) شادمان و خوشحال برخاست و دیری نپایید که به نزد ما برگشت در حالیکه آستینهای خود را بالا زده بود و لبخندی بر لب داشت.ما گفتیم : خداوند همواره لبت را خندان و دیده ات را روشن گرداند! حال حمیده چگونه شد ؟ فرمود : خداوند پسری به من بخشید که بهترین مخلوق اوست و حمیده درباره او خبری به من داد که من از وی بدان داناتر بودم . گفتم : فدایت شوم حمیده درباره او به شما چه خبری داد ؟ فرمود : حمیده خبر داد که چون نوزاد به دنیا آمد دستانش را بر زمین نهاد و سرش را رو به آسمان گرفت . من نیز بدو گفتم که این علامت رسول خدا و علامت امامت است .سپس پرسیدم : فدایت شوم چگونه این علامت امام است؟فرمود : شبی که نطفه جدم در آن بسته شد کسی پیش جد پدرم که خوابیده بود آمد و کاسه ای برای او آورد . در آن کاسه شربتی روان تر از آب سپیدتر از شیر نرم تر از شیره و شیرین از شهد و سردتر از یخ بود . پس آن را به وی نوشانید و بدو گفت که آمیزش کند . او نیز شادمان و خوشحال برخاست و آمیزش کرد و نطفه جدم بسته شد و در شبی که نطفه پدرم در آن به هم رسید کسی نزد جدم در آمد و او را نوشانید همچنان که جد پدرم را نوشانیده بود و سپس وی را دستور آمیزش داد و او خوشحال و شادمان برخاست و نطفه پدرم بسته شد.شبی که نطفه من درآن به وجود آمد کسی نزد پدرم درآمد و او را نوشانید و بدو دستور آمیزش داد چنان که به دیگران دستور داده بودپدرم خوشحال و شادمان برخاست و نطفه من در آن شب بسته شد .شبی که نطفه این پسرم (امام موسی (علیه السلام)) پدید آمد کسی نزد من بیامد همچنان که نزد جد پدرم و جد خودم در آمده بود و مرا نوشانید چنان که آنان را نوشانیده بود . من خوشحال و شادمان با آگاهی از آنچه خداوند به من ارزانی فرموده بود برخاستم و نطفه این نوزاد بسته شد . پس بدو تمسک کنید که به خدا او پس از من صاحب الامر شماست».همین که امام به مدینه بازگشت سه روز به مردم طعام داد و مردم خبر ولادت این نوزاد فرخنده را به یکدیگر نوید دادند .
پدر و مادر امام کاظم
پدرش : پیشوای هدایت ابو عبدالله جعفر بن محمد (علیه السلام) ملقب به صادق بود .مادرش : حمیده بربریه که شاید از مردم اندلس و یا از مردم مغرب بوده است . لقب این زن بزگوار «حمیده مصفاه» بود. حمیده یکی از زنان با فضیلت به شمار می آمد زیرا به کار مهم نشر رسالت همت می گماشت و در این راه برخی از احادیث همسر بزرگوارش را نیز روایت می کرد.از ابن سنان از سابق بن ولید از معلی بن خنیس روایت شده است که ابوعبدالله (علیه السلام) فرمود :«حمیده مثل شمش طلا از هر آلودگی و چرکی پیراسته است. فرشتگان پیوسته او را پاسبانی می کردند تا به من رسید و این کرامتی از خداوند بود در حق من و حجت پس از من».  

امامت
حضرت موسی کاظم علیه السلام ، از 21 سالگی، رهبری مسلمانان را برعهده گرفتند و تا زمان شهادت، 35 سال رهبر مردم بودند. به ایشان، به دلیل خوبی هایی که داشتند، لقب هایی چون کاظم (کسی که خشم خود را کنترل می کند)، صابر (صبر کننده)، صالح (درستکار) و امین داده اند. ایشان یک لقب مهم دیگر هم به نام باب الحوائج دارند. این لقب، به این معناست که اگر کسی خواسته و آرزویی از خداوند داشته باشد، با توسل و واسطه قرار دادن امام کاظم علیه السلام می تواند به آرزوی خود برسد.
شخصیت اخلاقی
او در علم و تواضع و مكارم اخلاق و كثرت صدقات و سخاوت و بخشندگی ضرب المثل بود. بدان و بداندیشان را با عفو و احسان بیكران خویش تربیت می فرمود. شبها بطور ناشناس در كوچه های مدینه می گشت و به مستمندان كمك می كرد. مبلغ دویست، سیصد و چهارصد دینار در كیسه ها می گذاشت و در مدینه میان نیازمندان قسمت می كرد. صرار (كیسه ها) موسی بن جعفر در مدینه معروف بود. و اگر به كسی صره ای می رسید بی نیاز می گشت معذلك در اطاقی كه نماز می گذارد جز بوریا و مصحف و شمشیر چیزی نبود.

نجمه همسر امام
نجمه، مادر بزرگوار امام رضا (علیه السلام) و از زنان مؤمنه، پارسا، نجیب و پاكیزه بود. حمیده، همسر امام صادق (علیه السلام)، او را كه كنیزى از اهالى مغرب بود، خرید و به منزل برد.


نجمه در خانه امام صادق (علیه السلام)، حمیده خاتون را بسیار احترام مى كرد و به خاطر جلال و عظمت او، هیچ گاه نزدش نمى نشست! روزى حمیده در عالم رویا، رسول گرامى اسلام (صلی الله علیه وآله) را دید كه به او فرمودند: اى حمیده! نـجـمـه را به ازدواج فرزند خود موسى درآور زیرا از او فرزندى به دنیا خواهد آمد كه بهترین فرد روى زمین باشد. پس از این پیام، حمیده به فرزندش امام كاظم (علیه السلام) فرمود: پسرم! نـجـمـه بانویى است كه من هرگز بهتر از او را ندیده ام، زیرا در زیركى و محاسن اخلاق، مانندى ندارد.

من او را به تو مى بخشم، تو نیز در حق او نیكى كن. ثـمـره ازدواج امـام مـوسـى بـن جعفر (علیه السلام) و نجمه، نورى شد كه در شكم مادر به تسبیح و تهلیل مـشـغـول بـود و مـادر از آن، احـسـاس سنگینى نمى كرد وچون به دنیا آمد، دست ها را بر زمین گذاشت، سر را به سوى آسمان بلند كرد و لب هاى مباركش را به حركت درآورد: گویا با خدایش راز و نیاز مى كرد. پس از تولد امام هشتم (علیه السلام)، این بانوى مكرمه با تربیت گوهرى تابناك، ارزشى فراتر یافت.


فرزندان امام
بنا به گفته شیخ مفید در ارشاد امام موسی كاظم (علیه السلام) سی و هفت فرزند پسر و دختر داشت كه هیجده تن از آنها پسر بودند و علی بن موسی الرضا (علیه السلام) امام هشتم افضل ایشان بود. از جمله فرزندان مشهور آن حضرت احمد بن موسی و محمد بن موسی و ابراهیم بن موسی بودند. یكی از دختران آن حضرت فاطمه معروف معصومه سلام الله علیها است كه قبرش در قم مزار شیعیان جهان است. عدد اولاد آن حضرت را كمتر و بیشتر نیز گفته اند.
تأثیر علمی آن بزرگوار
امام هفتم (علیه السلام) با جمع روایات و احادیث و احكام و احیای سنن پدر گرامی و تعلیم و ارشاد شیعیان، اسلام راستین را كه با تعالیم و مجاهدات پدرش جعفر بن محمد (علیه السلام) نظم و استحكام یافته بود حفظ و تقویت كرد و علی رغم موانع بسیار در راه انجام وظایف الهی تا آنجا پایداری كرد كه جان خود را فدا ساخت.

کتابخانه در جهان اسلام

 نخستین کتابخانه ها در جهان اسلام در مساجد پدید آمدند، زیرا مساجد گذشته از ان که مکانی مقدس برای عبادت بودند، برای آموزش و ایجاد حلقه های درسی و بحث نیز محل مناسبی تلقی می شدند.و چندان فراوان بودند که به سختی می توان مسجد یا بنیاد علمی ای فاقد کتابخانه پیدا کرد. بدین سان گروه های مختلفی از گونه گون لایه های اجتماعی از این فراهم شده بهره می گرفتنداین سنت از زمان پیامبر اسلام(ص) جاري بود. پس از آغاز جریان تالیف و تصنیف در جهان اسلام ،مولفان مسلمان آثار خود را براي استفاده عموم،وقف مساجد میکردند. بدین ترتیب در مساجد، گذشته از قرآن که به وفور در دسترس همگان قرارداشت، کتابهاي حدیث، تفسیر، سیره، فقه ، و کلام که مورد استفاده طلاب بود نیز نگهداري میشد. و نیز"کمتر مدرسهاي در عراق، خراسان و سوریه و مصر پیدامی شد که کتابخانه نداشته باشد. به سختی میتوان تک مدرسهاي بیمجموعه کتابخانه یافت. ارزش آن کتابخانه به توانمندي مالی خود مدرسه بستگی داشت". در مقایسه با بسیاري از مراکز فرهنگی جهان اسلام، بغداد نه یک شهر قدیمی بل شهر نو بنیادي است که در سده هشتم میلادي ساخته شد. مسلمانان، خود، بغداد را در مرکز قلمرو پهناور خویش، و دقیقا در کرانه فرات که محل تقاطع راههاي بازرگانی بود و اقیانوس هند را به دریاي مدیترانه پیوند میداد، بنا کردند. به دلیل سیاست حکیمانه خاندان عباسی و موقعیت مناسب جغرافیایی بغداد، این شهر سریعاً به صورت مهمترین مرکز سیاسی و فرهنگی جهان اسلام و پرجمعیت ترین شهر جهان حدود یک و نیم میلیون نفر) در آمد. از آغاز سده نهم میلادي تا سقوط بغداد به دست مغولها در سال 1258 م، تولید کتاب در این شهر به گونه اي بی مانند در آن زمان رشد کرد.خلفا شخصاً به کتاب شور و علاقه نشان میدادند و بدان اهتمام میورزیدند؛ چه دانشمندان را به فراگیري علوم و نویسندگان را به نوشتن کتاب تشویق میکردند.آنان همچنین به گردآوري، ترجمه وبررسی آثار نویسندگان کهن یونان بشدت تشویق مینمودند. این چنین بود که شمار فراوانی از نسخه برداران، مترجمان، صحافان، کتاب آرایان و دانشوران در تولید کتاب و ترجمه و نشر متون گوناگون مشارکت ورزیدند. کوشش هاي اینان در راه گردآوري کتابهاي نویسندگان کلاسیک یونان جایگاه مهمی دارد؛ زیرا به برکت ترجمه هاي سوري و دیگر ترجمه ها که در پایان عصر کهن و آغاز عصر میانه انجام پذیرفت، شمار زیادي از این کتابها به دست ما رسید. بغداد تنها آثار نویسندگان باستانی یونانی را فراهم نمی آورد، بلکه نوشته هاي نویسندگان کشورهاي مجاور، مانند هند و سایر جاها، نیز به این شهر می رسید.در چنین شرایطی طبیعی بود که خیلی زود ابتدا کتابخانه هاي شخصی و سپس کتابخانه هاي کاخها، خلفا، خاندان وزرا و دانشمندان که از خلفا تقلید میکردند، پا به عرصه وجود گذارند. افزون بر این، در مسجدهاي جامع و مدارس دینی نیز کتابخانه ها روز به روز فزونی گرفتند. 

اما نخستین حرکت جدي براي ایجاد کتابخانه در جهان اسلام را باید به مأمون عباسی نسبت داد بیت الحکمه را هارون الرشید وبه گفته ای مأمون در بغداد و به تقلید از جندی شاپور برپا ساخت.در این مرکز مهم فرهنگی کتابهاي فلسفی و علمی به عربی ترجمه میشد. بیت الحکمه، کتابخانه اي وسیع و مهم نیز داشت که کتابهاي فراوانی از زبانهاي سریانی، رومی، پهلوي، و هندي در آن یافت میشد.رصدخانه هاي بغداد و دمشق نیزظاهرا به همین بیت الحکمه تعلق داشتند. در این رصدخانه ها منجمان به تألیف زیج هاي جدید و تصحیح زیج هاي کهن مشغول بودند. در سده هاي دوم و سوم هجري قمري،در سرتاسر جهان اسلام 34 بیمارستان مجهز وجود داشت که هر کدام در یکی از شهرهاي بزرگ قرارداشت و برخی نیز مجهز به کتابخانه بودند.پس از مأمون و با شروع سختگیري هاي متوکل، از رونق بیت الحکمه و کتابخانه آن کاسته شد.

همچون کتابخانه اسکندریه و دیگر کتابخانههاي قدیمی، در کتابخانههاي بزرگ بغداد نیز دانشمندان و افراد تحصیل کرده گرد می آمدند و در موضوعات مختلف علمی مباحثه و به متون ادبی گوش فرا می دادند. در بغداد همچنین، براي اداره این کتابخانه ها افراد تحصیلکرده برخوردار از موقعیت بالاي اجتماعی تعیین میشدند.در جهان اسلام تنها بغداد نبود که کتابخانه داشت، بلکه در شهرهایی چون سمرقند، حلب، موصل، دمشق و ... نیز کتابخانه هاي بزرگ و فراوانی به وجود آمدند. نویسندگان مسلمان اطلاعات زیادي از این کتابخانه ها براي ما بر جاي گذاشته اند؛ مثلا طبیب و فیلسوف معروف، ابن سینا زندگینامه خود کتابخانه خاندان سامانی در بخارا را وصف می کند.با همه این احوال،کتابخانه هایی که در مصر دایر شدند از کلیه کتابخانه هاي جهان اسلام عظیم تر و با اهمیت تر بودند. درقاهره فاطمیان در زمینه پیشرفت فرهنگی همان نقش مثبتی را ایفا کردند که عباسیان در بغداد. پیش از به قدرت رسیدن خاندان فاطمی در مصر، مسلمانان توجهی به نگارش و کتاب و کتابخانه نشان نمی دادند. در سالهاي بعد این افسانه شکل گرفت که مسلمانان، هنگام فتح اسکندریهدر سال 642 م، بقایاي کتابخانه معروف آن را سوزاندند. بر پایه این افسانه حمام هاي اسکندریه مدت چهار ماه سوخت مایه خود را از کتابهاي این کتابخانه تأمین می کردند، اما امروز در این که مسلمانان بقایاي اسکندریه را سوزانده اند بحق شک و تردید میشود.

مسلمانان، به دنبال فتح ایران در سال 637 م، با کتابهاي فراوان و شمار زیادي دانشمند و شاعر و افراد تأثیر پذیرفته از فرهنگ باستان و از همه مهم تر با تشکیلات آماده فعالیت نظام مند علمی وفرهنگی)کتابخانه ها، مراکز اسناد وآکادمی ها( روبرو شدند، این خود موجب گشت که دستاوردهاي آن روزگار فرهنگ ایرانی را که در بسیاري از زمینه ها عقب مانده بود، به آسانی بپذیرد و از همانجا آن را پیش برند.

 کتاب در اسلام، اما خود داستان دیگري دارد:  آغاز پیام وحیانی با فرمانِ خواندن، سوگند خوردن به قلمکه نمادي است براي نوشتن ،فراخوانِ مکرر به تعلیم و تعلم، پافشاري بر کتابت، رویکرد گسترده پیروان آیین اسلام به فراگیري خواندن و نوشتن، همه و همه نمودهایی از این گذشته درخشان و تابان است. به اینها باید مصحف نویسی را نیز افزود که خود فصلی است پردامنه و در خور پژوهشی مستقل؛ اهتمام ویژه مسلمانان به قرآن، آنان را واداشته است تا ظریف ترین و دقیق ترین آرایه ها را در نگارش و تزیین این کتاب آسمانی به کار گیرند، و افزون بر خلق هزاران نسخه بسیار نفیس، نقطه عطفی را در تاریخ کتاب آرایی رقم زنند و فنون نسخه نویسی و نسخه آرایی را به دیگران بیاموزند.،گردآورندگان خصوصی بزرگترین انگیزه و عامل براي تولید کتاب بودند، هر چند کتابخانه هاي سلطنتی و بعدها کتابخانه هاي کالج ها نیز تقاضاي زیادي را مطرح کردند. بسیاري از دانشمندان معتقد به اصالت انسان، استادان صرف و نحو، فرهنگ و لغتنامه نویسان، زبان شناسان، مورخین، شرح حال نویسان، و روحانیون مسلمان صاحب کتابخانه هاي بزرگ و استثنایی بودند که فوق العاده باارزش بودند. شاید بزرگترین کتابخانه خصوصی از آن صاحب بن عباد وزیر دو نفر از سلاطین سلجوقی بود.(کیلگاور،1383، 93) بی تردید قرآن و تعالیم پیامبر(ص) مهمترین عامل توجه مسلمین به کسب علم و دانش بود. نخستین آیه اي که بر پیامبر نازل شد نیز تأکید بر همین امر داشت:"بخوان به نام پروردگارت". اگر قرآن را به دقت بخوانیم برتري انسان نسبت به سایر مخلوقات را در علم و دانش او میداند. قرآن عامل بسیار موثري در بالا بردن فکر و اندیشه مسلمانان بود و ایشان را به تفکر و تحقیق سوق میداد."قرآن، پس از جلب نفوس به فلسفه خلقت و پیریزي شالوده ایمان و زیربناي اصلاحات، افکار را براي هر چه بهتر و بیشتر اندیشیدن و آموختن بسیج کرد، پیدرپی مردم را به تفکر و تعقل ترغیب کرد و جهل و بی خبري را نکوهش نمود و مردم نادان و بیفکر را کر و کور و لال و در ردیف چهارپایان به شمار آورد. در سراسر قرآن کلماتی از ماده علم و حکمت، معرفت، بصیرت، شعور، فکر، فهم، عقل، تدبر، و استنباط، با اسلوبی مؤثر و مؤکد، بسیار آمده است. این بیانات موجب افزایش ارزش علم و تفکر در نزد عموم و در نتیجه جامعه نیز به سوي دانش و اندیشه سوق یافت. در کلام نبوي و ائمه نیز مطالب بسیاري در مورد آموختن علم و دانش وجود دارد. در دوران شکوفایی عظیم تولید کتاب در جهان اسلام؛ یعنی زمانی که چندگانگی مراکز فرهنگی اسلامی مشکلات جدي پیرامون پخش اطلاعات مربوط به دستاوردهاي علمی مطرح می کرد و اطلاعاتی که در دربار خلیفه یا مدارس شنیده می شد دیگر کافی نبود، نیاز به تهیه کتابهاي مرجع پیدا شد. لازم بود عناوین شمار انبوه کتابهایی که یا خود مسلمانان نوشته و یا از زبان هاي دیگر، مانند یونانی، سریانی و هندي، ترجمه کرده بودند ثبت و مرتب شوند. همچنین میبایست اطلاعات مربوط به نویسندگان کتب و محتواي آنها فراهم آید. افتخار پیشگامی این کار سترگ از آن "ابن الندیم" است.  همو که در بغداد بزاد و در قسطنطنیه بزیست.در سال 987 م کتاب نامدار خود، الفهرست، را نگاشت و در آن تمام نوشته هاي عربی، به اضافه نوشته هاي دیگر مللی را که به عربی ترجمه شده بود، آورد. ابن الندیم در دیباچه این کتاب هدف از اقدام خود را آشکارا توضیح می دهد: "این، فهرستی است از کتب همه ملتها، از عرب و عجم، که در رشته هاي گوناگون علمی به زبان و خامه عربها نوشته شده و موجودند، با تاریخچه اي از مصنفان و طبقات مؤلفان آنها، نسب ایشان، تاریخ ولادتشان، اندازه عمرشان، زمان مرگشان، زادگاه شان و محاسن و معایب شان، از آغاز پیدایش هر علمی تا روزگار ما ".جالب توجه آنکه ابن الندیم از کلکسیونرهاي کتاب آن روزگار و کتابخانه هاي آنان و حتی به مزایده گذاشتن کتابها نیز اطلاعاتی به دست میدهد.

زان پس، در سده یازده میلادي، کتابهاي مشابهی به نگارش در آمدند، اما هیچ کدام آنها به پاي الفهرست ابن الندیم نمی رسند. از میان این کتابها باید فهرست طوسی را نام ببریم که در آن نهصد کتاب در تمام زمینه هاي علمی، دینی، فرهنگنامه ها، شعر و ... نام برده شده است.

در روزگاري که تولید کتاب در دنیاي اسلام به سطح بسیار بالایی رسیده بود و فرهنگ اسلامی دیگر دریک مرکز منحصر نبود، امري که خود کسب اطلاع از کتاب هایی را که در سراسر کشور پهناور اسلامی نوشته میشدند با دشواري مواجه می ساخت این قبیل کتابهاي شرح احوال و آثار اهمیت بس زیادی داشتند.

دارالحکمه، بغداد.دوران عظمت کتاب ها و کتابخانه های اسلامی تحت سیطره خلفای عباسی بود. خلفای مزبور پایتخت جهان اسلام را از دمشق به بغداد منتقل کردند. نخستین خلفای عباسی، از جمله هارون الرشید از دوستداران کتاب و علوم بودند. فرزند هارون، مامون بنیانگذار دارالحکمه بود. این موسسه در بغداد دایر گردید و شامل یک رصدخانه نجومی و یک کتابخانه بود. کتابخانه به روی دانشمندان و عموم مردم از سراسر دنیای اسلام باز بود. کتابداران دارالحکمه اغلب دانشمندان بزرگی بودند که ظاهرا به جهت دانش ایشان از علوم و شناخت آنان از کتاب برگزیده می شدند. فعالیت آنان در زمینه جمع آوری و ترجمه کتب علمی بود.این کتابخانه تا زمان هجوم مغول به بغداد وجود داشته است.

دارالعلم، قاهره.در مصر خلفای فاطمی طی قرون نهم و دهم میلادی سعی کردند یک مرکز فرهنگی شبیه به دارالحکمه بغداد در قاهره ایجاد کنند. کتابخانه در سال 1004م/395ه ق توسط خلیفه حکیم بنیان گذاشته شد.حدود شصت سال پس از گشایش این کتابخانه، ابوالفرج از وزرای عصر، 25 بار شتر کتاب را به قیمت 000/100 دینار فروخت تا بهای آنجا را به سپاهیانش بدهد. چند ماه بعد سربازان ترک سپاه خلیفه را شکست دادند، به دارالعلم هجوم آوردند و آن را کاملا غارت کردند. دسته های نظامی جلدهای چرمی مرغوب کتابها را از هم گسستند و از آنها برای خویش کفش ساختند و صفحات نسخ خطی در محلی نزدیک قاهره که تا مدتها پس از واقعه به "تپه کتاب" معروف شده بود، سوزانده شد.

کتابخانه قرطبه(اسپانیا).مسلمانان بعد از سال 92 ه ق وارد اسپانیا شدند و در قرطبه، پایتخت اسپانیا و سایر بلاد، تمدن پیشرفته ای را ایجاد کردند.بزرگترین کتابخانه در اسپانیا در قرطبه به فرمان خلیفه حکیم ثانی بنا گردید. حکیم ثانی افرادی را به بازارهای کتاب در جهان اسلام می فرستاد.به علاوه، کتابخانه حجره هایی داشت که عده ای نسخه بردار، صحاف و تذهیب کار در آنها به ارائه خدمت مشغول بودند.

 

معرفی کتاب هایی با موضوع غدیر

غدیر در قرآن        

اطلاعات کتاب

نویسنده : محمد باقر انصاری

انتشارات : دلیل ما

رده سنی : بزرگسال

رده کیفی: تخصصی

 

غنچه لبهای پیغمبر که شد وا در غدیر / بر لبش گل واژه ” من کنت مولا ” نشست

آنچه در این کتاب می خوانید

این مجموعه ارزشمند که توسط حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای محمد باقر انصاری در ۳جلد تنطیم شده   با محور قرار دادن آیات الهی که به هر صورت با غدیر ارتباط یافته در کتاب جمع آوری شده و هر ارتباطی بین قرآن و غدیر بوده مورد تحلیل قرار گرفته و هر حدیثی که فهم آیه را بیشر می کند و مورد تایید مطلب می باشد جمع آوری شده . ابتداء و انتهای واقعه غدیر از اعلام سفر حج  الوداع در مدینه تا بازگشت به مدینه به صورت مبسوط مطرح شده است . نزول آیات قرآن در غدیر- بررسی بیش از صدها آیه از سوره های متعدد قرآن در خصوص امامت و رهبری و فضائل و مناقب حضرت علی (ع) مخصوصا واقعه غدیر درآیات الهی و روایات نبوی در کتب و تفاسیر فریقین .این کتاب در ۳جلد تنظیم شده در جلد اول : نزول آیات قرآن در غدیر( آیات مربوط به اقدامات پیامبر در غدیر –آیات مربوط به اقدامات منافقین در غدیر ) تفسیر آیات قرآن در غدیر – مراحل حضور قرآن در غدیر – معرفی قرآن در غدیر – پژوهش های قرآنی غدیر تاریخچه قرآنی غدیر از جمله مطالب ارزشمندی است که در این کتاب آمده  است.

 

کتابخوان ماه: کتب پیشنهادی شهریور ماه

روز کارمند

همه ساله در هفته دولت روز ٤شهریور به عنوان روز کارمند اختصاص می یابد و در این روز به منظور تجلیل از کارگزاران دولت جمهوری اسلامی و ارج نهادن به خدمت، با تبیین ملاک های انتخاب، کارمندان نمونه به عنوان نمایندگان خیل عظیم کارکنان نظام در اقصی نقاط کشور، انتخاب و مورد تشویق و تقدیر قرار می گیرند.باید مغزهای خود را از اینکه تنها مستخدم دولت باشیم و پشت میز بنشینیم خالی کنیم و برگردیم به اینکه، انسانیت انسان در رابطه با کار به وجود می آید. انسان می تواند به وسیله کاری که انتخاب می کند خالق خود باشد.اعتلای مدیریت در نظام اداری و ارتقاء منزلت اجتماعی کارکنان دولت، اصلاح نگرش مردم نسبت به خدمات این قشر شریف و زحمتکش، ترویج فرهنگ رفتاری و خدمات شخصیتهای راستین خدمت به مردم شهیدان ماندگار رجایی و باهنر به عنوان الگوهای مناسب خدمت به جامعه، ایجاد روحیه امید و تلاش و نشاط و تشویق مردم به مشارکت در امور و نمایش توان حکومت اسلامی در اداره مطلوب جامعه از اهدف بزرگداشت این روز محسوب می شود.

تبیین حدیث ثقلین

حديث ثقلين قسمت اول
 
اساس هدايت اسلام تعليماتي است که دين اسلام براي انسان آورده است تا صراط مستقيم را به او شناسانده و او را به پيمودن آن موفق سازد.
اين تعليمات در دو رکن پيوسته به هم گرد آمده است:
قرآن و حديث.


 

دو رکني که طلب هدايت از هر يک، بدون رجوع به ديگري بی فایده است و امکان پذير نيست.
تصور اين که با قرآن کريم بدون مراجعه به عترت و احاديث و تعاليم آن که مفسران قرآن هستند، مي توان به «هدايت» رسيد، درست نيست و برخلاف متن قرآن کريم و وصيت هاي مکرر و موکد پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله است، چنان که منحصر نمودن هدایت به تعليمات عترت نيز بدون عرضه آنان بر قران کريم درست نيست و برخلاف صریح تعليمات خود عترت است، بلکه دو صورت ياد شده اصلا تمسک (چنگ زدن و پيروي کردن) نيست، نه تمسک به قرآن و نه تمسک به عترت . اين موضوع بسيار مهم، در حديث متواتر نبوی؛ يعني «حديث ثقلين» به روشني تبيين شده است.
اني تارک فيکم الثقلين ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدي – احدهما اعظم من الاخر کتاب الله حبلٌ ممدود من السماء الي الارض، و عترتي اهل بيتي، و لن يفترقا حتي يردا علي الحوض فانظروا کيف تخلفوني فيهما.
من در بين شما دو چيز گران قدر را مي گذارم، تا وقتي به آن دو تمسک جوييد، بعد از من گمراه نمي شويد؛ يکي از آن دو از ديگري بزرگتر است: کتاب خدا،که طناب کشيده شده از آسمان به زمين است و عترت و خاندان من، و از يکديگر جدا نمي شوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند. پس بنگريد که در نبود من (به جاي من) چگونه با آنان رفتار مي کنيد.
«حديث ثقلين» از پرآوازه ترين احاديث گنجينه هاي حديث مسلمانان  است و بزرگان مذاهب اسلامي در کتاب هاي شان، اعم از صحاح و سنن و مسانيد و تفاسير و سيره ها و تواريخ و لغت و غير اين ها، به کرات از اين حديث ياد کرده اندv