به تماشای فیلمی سینمایی نشسته‌ایم، حتی گوشی مجهز به اندروید یا ios خود را در حالت بی‌صدا قرار داده‌ایم؛ با این حال با آمدن هر پستی در یکی از شبکه‌های اجتماعی‌ای که در آن عضو هستیم از طریق روشن شدن مانیتور دستگاه، توجه ما به آن جلب می‌شود.انسان فرهنگی‌ای هستیم، برای تماشای فیلم به سینما رفته‌ایم. متناسب با آداب سینما، بازهم دستگاه همراه خود را در حالت بی‌صدا قرار داده‌ایم، و وضعیت فیزیکی آن را در شرایطی قرار داده‌ایم که در صورت آمدن پستی جدید به هیچ‌وجه متوجه آن نشویم. خیلی مقاومت کرده‌ایم و سه ربع است که حواسمان – مثلا - شش‌دانگ به پرده‌ سینماست. اما دیگر طاقت نمی‌آوریم، دستمان به سمت گوشی یا تبلت همراهمان می‌رود و نگاهی به شبکه‌ اجتماعی‌ای که در آن عضو هستیم می‌اندازیم.جوانی هستیم پشت کنکور؛ در یکی از مقاطع کارشناسی، کارشناسی‌ارشد یا دکترا. برای رسیدن به هدف خود پشتکار داریم و برنامه‌ریزی درازمدتی طرح‌ریزی کرده‌ایم. قرار است از ساعت فلان تا ساعت فلان به دور از هر گونه دغدغه و برنامه‌ ‌روزمره‌ی دیگر در اتاقی دربسته در منزل و یا کتابخانه‌‌‌ محله یا عمومی یکی از دروس تخصصی را مطالعه کنیم. هنوز نیم‌ساعتی از مطالعه نگذشته، ناخودآگاه دستمان به سمت گوشی یا تبلت همراهمان می‌رود نگاهی به آخرین وضعیت شبکه‌های اجتماعی یا صفحه‌های نت می‌اندازیم. گویی قرار است اتفاقی مهم و تاثیرگذار بیفتد که اگر هر از چند دقیقه چک نکنیم از آنها غافل خواهیم ماند.در میان اعضای خانواده یا دوستان دور هم نشسته‌ایم. یکی از حاضران در حال صحبت کردن است، ولی ما بدون اینکه متوجه باشیم، هر از چندگاهی در حال بالا و پایین کردن نرم‌افزارهای گوشی همراهمان هستیم. و اصلا هم به این فکر نمی‌کنیم که این رفتارمان دور از نزاکت و ادب است. حتی اگر این مورد را هم کنار بگذاریم، در این فرایند رفتاری و عملکردی، نه متوجه لب کلام گوینده شده‌ایم و نه محتوای مطالبی را که در این مدت در دستگاه ارتباطی همراهمان مشاهده کرده‌ایم به خاطر سپرده‌ایم.این وسوسه و حواس‌پرتی زندگی روزمره‌ بخش بزرگی از ذهن افراد جامعه‌ اطراف ما را تشکیل می‌دهد. این اتفاقات ما را به داشتن حواسِ پرت دچار کرده است. در طول شبانه‌روز هر یک از ما، زمان‌های زیادی را صرف پرسه‌زنی در فضای وب و -در سال‌های اخیر- در گروه‌هایی که در شبکه‌های اجتماعی مختلف عضو هستیم -بخصوص تلگرام- می‌کنیم. از اخبار و حوادث مختلف گرفته، تا عکس‌های مربوط به اتفاقات گوناگون و متن‌ها و اطلاعاتی که منتسب به نام بزرگانی است که زمانی برای سنجش درستی یا نادرستی آنها صرف نمی‌کنیم و دربست و چشم‌بسته آنها را باور می‌کنیم.اما به کنار از این آسیب‌ها، اطلاعاتی که توسط رسانه‌های تصویری از تلویزیون گرفته تا فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی هر لحظه ما را بمباران می‌کنند به دلایلی روانی و علمی بیشتر اوقات در حافظه‌ کوتاه‌مدت ما جای می‌گیرند نه بلندمدت.نیکلاس کار در کتابی با عنوان «اینترنت با مغز ما چه می‌کند؟» به ویژگی‌های مختلف تاثیر اینترنت بر مغز پرداخته است. طبق نتایج این پژوهشگر، متن‌های خوانده‌شده در فضای مجازی و اینترنت در مقایسه با متن‌های خوانده‌شده در فرهنگ مکتوب از کتاب گرفته تا روزنامه و مجله کمتر در حافظه و ذهن انسان باقی می‌ماند. نیکلاس کار در تشریح چرایی این امر معتقد است وب‌پیمایی مستلزم شکل خاص، حاد و شدیدی از انجام همزمان چند کار ذهنی است. خاصیت خواندن متن در فضای وب تمرکز ذهنی را کاهش می‌دهد. بازی با پنجره‌ها -که منطق ساختاری رایانه‌ها، گوشی‌ها، تبلت‌ها و فضای وب را تشکیل داده- علاوه بر اینکه حافظه‌ را با سیلی از اطلاعات پر می‌کند، چیزی را بر ما تحمیل می‌کند که دانشمندان مغز آن را «هزینه‌های سوئیچینگ» می‌نامند که بر قوای ذهنی ما تحمیل می‌شود. طبق این فرایند، هر بار که ما جهت توجه خود را تغییر می‌دهیم، مغز ما ناگزیر باید از نو به خودش جهت دهد که این امر، باج سنگینی از منابع و ذخایر ذهنی ما می‌گیرد.مگی جکسون نیز در کتابش با عنوان «حواسِ پرت» به نوعی دیگر به این مورد اشاره می‌کند :«برای مغز، زمان می‌برد تا اهدافش را عوض کند، قوانین لازم برای وظایف جدید را به خاطر بیاورد و جلوی تداخل اطلاعات مربوط به فعالیت قبلی را که هنوز زنده و فعال است بگیرد.»با توجه به اینکه وب‌گردی و بهره‌گیری از اطلاعات و اخبار شبکه‌های مجازی اجتماعی بخش قابل توجهی از زمان روزمره‌ ما را فرامی‌گیرد، این تاثیر حواس‌پرتی یا داشتن حواسِ پرت، پیامدهای غیر قابل انکاری در کوتاه و بلندمدت بر سر مغز، چگونگی اندیشیدن و کیفیت اطلاعات دریافتی بر افراد می‌گذارد.این در شرایطی است که فرهنگ مکتوب و در راس آن کتاب و کسب اطلاعات از آن، برپایه‌ منطقی است که مغز و حافظه به درستی و به راحتی آن‌ها را درونی می‌کند و در حافظه‌ طولانی‌مدت مغز جای می‌گیرد.کتابخانه‌های عمومی به عنوان مهمترین مامن و مخزن فرهنگ مکتوب که حاوی هزاران کتاب، روزنامه و مجله است می‌توانند سنگری باشند برای مصونیت ما از حواس‌پرتی و روی آوردن افراد جامعه برای استفاده از متن‌ها و داده‌هایی که برپایه‌ منطق و عقلانیت بنا شده است. کتاب و کتابخانه قادر است ذهن را آرام کرده، و تفکر نظام‌مند و منطقی را تقویت کرده و با ایجاد تمرکز، بر کیفیت حافظه بیفزاید.منطق حاکم بر کتاب و فرهنگ مکتوب از جهت نظام‌مندی، ترویج تفکر منطقی، تقویت و آرامش ذهن، تکیه و اعتماد بر منبع قابل استناد و کیفیت محتوا بر اینترنت و فرهنگ شفاهی و مجازی ارجحیت دارد. کتابخانه‌های عمومی، قادرند افرادی با تفکر منطقی و آرامش ذهنی را پرورش دهند و در تعالی روحی آنها آسیب‌های روانی جامعه را نیز کاهش دهند و مغزها و ذهن‌هایی سالم را به جامعه تحویل دهند.